روزهای پایانی12ماهگی نورا جون ...
-آخر هفته خوبی رو پشت سر گذاشتیم دور تدارکات تولد نورا جون بودیم و یه سر هم بازار رفتیم وچرخی خوردیم وخرید جزیی کردیم و جالب تر از همه اینکه دیشب یه سر رفتیم ساحل البته واسه چند دقیقه دریا حسابی موج میزد و بسیار زیبا بود همین که از ماشین پیاده شدیم به ثانیه نکشید ، چنان موجی روی سر من ونورا و بابا خراب شد که نگو خیس وتِلیس شدیم، حسابی خندیدیم ، برگشتیم داخل ماشین و حرکت کردیم به سمت منزل اما حیف که دوربین همراهم نبود که از اون موجهای زیبا عکس بگیرم .
اما از نورا خانمی که حسابی بلا شده پتوش رو برمیداره و چنان اون رو به سر و صورتش میکشه که نگو .میگم بگو نازی میگه نانی و دائم داتیی داتیی میکنه یعنی دالی و به محض گذاشتن آهنگ از سرجاش بلند میشه و میایسته و شروع میکنه به دست تکون دادن و رقصیدن .
به گل هم دُل ، به توپ هم میگه تووو .به محض گفتن یک فوراً میگه دو ،گاهی وقتی که میلش باشه تا یه چیزی رو بر میداره میگم لطفاً بده به مامان اون رو میذاره تو دستم اما بیشتر نه نه میکنه تازگیها هم کنترل tvرو برمیداره و میره جلو به من اشاره میکنه اِیه اِیه و دکمه هارو فشار میده به نشونه روشن کردن خوابش هم الهی شکر از رو ز سه شنبه ای که یه روزه رفتیم جهرم و برگشتیم خیلی خوب شده اما غذا خوردنش نه ...راه رفتنش هم که بسیار عالی شده و داره تمرین میکنه که با کفش و دمپایی هم راه بره آخه یه مقدار واسش سختِ احساس میکنم پاش رو سنگین حس میکنه و قدمهاش رو سنگین بر میداره.
یه کار جدید که یاد گرفته سرش رو میبره زیر شیرآبسرد کن و خیس میکنه و میگه آبِ آبِ.
تلفن رو خاموش و روشن میکنه میخواد بگه الو میگه اوو بابا ،اوو بابا دَدَ.
دست میذاره روی بینی من و بابایی میگه دینگ دینگ.
میز تلفن رو میکشه جلو و از سر جاش جابه جا میکنه به محض اینکه میرم سمتش سریع فرار میکنه و میخنده .
و اما آبریزش لثه ها همچنان ادامه داره و میخواد دندون جدید در بیاره.
از میز و مبل و بوفه هم که راحت بالا پایین میشه و حسابی من و میترسونه که یه وقت نیفته و بلایی سرش بیاد . خلاصه که حسابی شیطون وبلا شده وهمه چیز از دست این ناز دختر ترگل مافراریِ.
خلاصه مطلب که نورا در این چند ماه اخیر از 6 ماهگی تا الان شروع به چهار دست و پا رفتن و در اوایل نه ماهگی ایستادن و در اواخر برداشتن اولین قدمهای زیبا وشروع به راه رفتن . داشتن 4 دندان و تکه تکه حرف زدن که به شیرینیش افزوده شده .عاشقشتممممممممممممممممم نااااااااااااااااااز من. روزهای شیرین تولد نورا تا الان مثل فیلم از جلو چشمهام گذر میکنن . و هرلحظه دلم میخواد دوباره تکرار بشن.
ادامه مطلب شهر فرنگِ عکسهای نورا از همه رنگِ یادتون نره:
عشقمییییییییییییییییییییییییییییی