نورا و بابایی...
تقریباً ساعت 2:30 بود که رفتم بیرون کار داشتم تا یه ربع به چهار که برگشتم خونه وقتی اومدم دیدم نورا جون خوابه خدا عمرش بده بابا علیرضا رو حسابی با نورا بازی کرده بود و شیر داده بود و خوابونده بودش اینو بگم که علیرضا هیچ وقت از هیچ کمکمی از روز اول نسبت به من در برابر نورا دریغ نداشته شاید بگم بیشتر از من حواسش به همه چیز هست و تحت کنترل داره و دقیقِ وای که چه حس خوبی داشتم وقتی اومدم و با این صحنه مواجه شدم نورا خواب، خونه در سکوت کامل و مرد خونه همه جا رو تمیز و مرتب و جمع جور کرده و هیچی کاری واسه انجام دادن نمونده اگر که دیگه نورا بیدار شه و بماند ....
خوبیش به اینه که وقتی نورا رو پیش علیرضا میزارم اونقدرا دغدغه ای ندارم آخه نورا به طرز خیلی عجیبی باباییِ و میدونم که راحت در نبود من میتونه با بابا جونش کنار بیاد .و حسابی مثل الان خوش بگذرونه .
ماشاله رو بگم به علیرضا با اینکه تجربه اولمونِ ولی خیلی واسه بچه داری تجربه ومهارت داره خیلی وقتا راهنماییهایی رو به من میکنه که ساعتها مات و مبهوت اما بدونی که متوجه بشه میمونم ودائم من رو تشویق به خوندن مطالب در این رابطه (بچه داری و رفتار با کودکان)میکنه آخه خودش خیلی اهل مطالعه است.
با صدایی رسا و نوشته ای از اعماق وجودم میگم :علیرضا دوست داااااااااااااااااااااااااااارم و عاشقانه میپرستمت.
عکسهای نورا جون رو میزارم ببینید .
تا من نبودم حسابی آتیش سوزنده بودن
این لیوان مخصوص علیرضا ست هروز با این لیوان چای نبات میخوره نورا هم خیلی این لیوان و دوست داره دوتا بود اون یکی هم مال من بود اما نورا زد شکوندش
این یه راه سرگرم کردن علیرضاست که واسه نورا به کار میبره توپ یا هر اسباب بازی دیگه رو میندازه پشت در به نورا میگه برو فلان اسباب بازی رو که پشت درِ بیار اونم فوراً میره میاره قربون اون هوشت برم مامانی خودم
تازگیها به این عروسک خیلی وابسته شده اینو دختر خاله ام آتنا فروردین ماه که رفتیم شیراز به نورا هدیه داد خانومی من هرچی رو میخوره باید اول به این عروسک و به پتوش بده
میدونم که اینجا هم داشتن با لباسهای سر چوب لباسی دالی بازی میکردن امان از دست این بابا و دختر
اینم یه کار دیگه که نورا خانوم همینکه پاش و میزاره تو اتاق میره و لباسها رو میکشه از روی چوب رختی و میریزه پایین
وقسمت قشنگش اینجاست که نورا خانوم مثل یه فرشته تا الان که این پست رو تموم کردم خوابه