نورا جون نورا جون ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

*** نورا الهۀ نور***

روزهای آذری...

1392/9/9 22:23
نویسنده : مامان مهسا
1,367 بازدید
اشتراک گذاری

تو این مدت که سرحال نبودم زیاد به نورا هم گیر خوردن ونخوردن، بکن ونکن و غیره ...رو نداشتم  حتی عکس هم زیاد ازش نگرفتم دل و دماغش رو نداشتم . حس هیچ کاری و نداشتم .ولی الهی شکر تو این چند روزه به لطف خدا و دلگرمی های شما دوستان حالم بهتره چون این حالم به چند ماه پیش برمیگرده که درگیرش بودم الان هم نه که نیست ولی نه مثل قبل با اون شدت زیاد خنده

بگذریم بهتره بریم سر اصل مطلب که نورا نُقلشِ.

نورا فرهنگ لغتش پیشرفت داشته و کلمه ها رو خیلی قشنگ ادا میکنه با ناز و ادا :

بیا : بیا

بگیر: بی

باز :با

کفش :پا

غذا :به به

چایی : تایی

آنسه : آنی

اینها به فرهنگ لغتش اضافه شده البته چیزایی رو هم واسه یه بار تکرار میکنه اما میلی .

این چند روزه از تلفن به پریز و دوشاخ گوشی رسیده کارش .

دائم سر یخچال و به به  و ام ام میگه در و باز میکنم فقط وامیسته و نگاه میکنه به چیزایی که نباید دست بزنه گیر برداشتن میده .

دنت ، اسمارتیس ، و انواع بسکویتهای کرم دار ، بسکویت مادر با چای شیرین ،آش مخصوص آش گوشت ،ماست ، زیتون مخصوص اگر پرورده باشه ، سالاد ،دلستر اونم با طعم گندم ،بستنی ،ژل ،رو دوست داره  لُب کلام بچه بد غذایی نیست و همه چی میخوره .تازگیها اگر ما بخوایم  چایی بخوریم واسه روزی یه بار، عادت کرده بهش چایی نبات بدیم البته من خیلی کم میدم بهش بخوره. آخه بدم نیست نه اینکه شیر میخوره  سردیش نمیشه .

اگر چیزی رو بخواد و بهش ندیم چنان ناز میکنه و گریه میکنه که جیگرت واسش کباب میشه .

و هرچی سعی میکنم که یه سری چیزایی رو که باید تو این سن یاد بگیره اصلاً به من گوش نمیده و هیچ توجهی نداره در این رابطه به کمکتون نیاز دارم لطفاً اگر پیشنهادی دارید با جون و دل پذیرای شنیدنم.و خیلی به سر خودش میزنه  و موهای خودش رومیکشه از این بابت هم خیلی نگرانم .باز هم راهنمایی و کمک؟لبخندسوالنیشخند

نکته های قابل عرض نوشته شد اگر چیز دیگه ای یادم اومد حتماً پ . ن میکنم .

خوب بریم سر عکسهاش ادامه مطلب رو از دست ندید ...

شیرین تر از هر عسل و شیرینی

این لثه سفت کن رو برمیداره و میزنه به در و دیوار چنان ذوقی میکنه که نگو.

روش جدید بازی نورا خانوم همه چیز باید ردیف باشه مثل باشگاه ورزشی که ا زهرکدوم خواست استفاده کنه اینجا هم دخترم داره یکی ا ز روشها ی ژیمناستیک رو روی صندلی تاشو انجام میده.

عزیز مامان تو فکر اینه که دیگه چه حرکت ورزشی رو میشه انجام داد.

خودم عاشق این چند تا عکسشم بابا علیرضا گرفته ازش

دقت کردید یواش یواش اومد بالا

خواست رو سری سر ش کنم اما طاقت نیاورد و گیر دادکه درش بیاره ...

خرابکاری ...3 روز پیش زد داک پایینTVرو که سیمها رو داخلش گذاشته بودیم زد شکوند.

اینم ازهنر نمایی مامان مهسا دیشب واسش شربت پرتقال درست کردم و ریختم داخل ظرف خالی دنت ،چوب بستنی هم گذاشتم داخلش و گذاشتم تو فریز و اسکیموی خونگی پرتقالی مامان ساز درست کردم .امروز ظهر دادم دستش و خوشش اومد و خورد اما نه کامل و دوست داشت باهاش بازی کنه.مابقی رو هم طبق معمول دادیم به بابایی خورد.خنده

این هم از روزهای آذری ما قلب

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (61)

✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
10 آذر 92 9:46
ماشالله به این دختر خوشگل و خوشمزه ِ مامان مهسا چقدر این کاور آبیه بهش میاد ای جان مامان مهسا عزیز برای نورا جونی حتما اسپند دود کنی
مامان مهسا
پاسخ
ممنون عزیزم چشمات قشنگ میبینه چشم حتماً واسه سلامتس همه نی نی ها دود میکنم
مامان تینا و رایان
10 آذر 92 11:13
واااییی امان از دست این وبلاگ که گاهی کامنتهای من نمیرسن کلی نوشته بودم همش پرید خیلی خوبه واسش بستنی یخی درست کردی مخصوصا تو تابستون خیلی میچسبه افرین مامان کدبانو در مورد مو کشیدنش میبینه با این کار شما بهش توجه نشون میدین مخصوصا تکرار میکنه...این بار که این کارو کرد بی خیال بشین ..بعدا که اروم شد بهش بگین این کار بده موهات میریزه ..این تو سر زدن رو از کسی دیده شاید تو ذهنش مونده..بهتره کم کم با حوصله از سرش بندازی ...زیاد که مینویسم همش میپره یهو تا همینجا داشته باش تا بیام نظر بعدی
مامان مهسا
پاسخ
اره میبینی من هم خیل یوقتا کامنتهام نمیرسه مرسی عزیزم آخه بندر هنوز تابستونه و ما کولر میزنیم. باور کن شادی جون هرچی شما واسم نوشتی روانجام دادم تو این مدت اما دست بردا رنیست علی خیل یبه این موضوع حساس آخه وقتی باباش خونه است بیشتر این کا رو انجام میده ،الهی شکر خانواده دعوایی هم تو خونه نیستیم از طرف خودمون خیالم راحت ولی کجا دیده نمیدونم باید صبر کنم به قول شما مرسی دوست خوبم.
مامان تینا و رایان
10 آذر 92 11:22
اون لثه سفت کن چیه جریانش؟ ندیده بودم قبلا..این عکس متحرک هم خیلی باحال شده بود مامان با ذوق یه اسپند هم دودش کن ..اون لبهای قرمزش بعد خوردن بستنی یخی خوردنی شده خوشحام که بهتری ..از راه دور تنها کاری که از دستمون بر میاد کامنت گذاشتن و دلداری دادنه ..روز به روز بهتر میشی ایشالا حتما پیگیر اون قضیه مو کنی و تو سر زدنش باش عادت نکنه به این قضیه که براش میمونه ...وقتی داره این کارو میکنه بهش محل نده و نگاهش نکن آخرش خودش خسته میشه و میاد پیشت ..یادمه یه برنامه میداد از یه روانشناس قبلنا که بچه نداشتم میدیدم ..پسر بچه تو خیابون لج می گرفت و یه چیزی میخواست و دراز میکشید تو خیابون و جیغ و داد میزد و لج میگرفت همه نگاش میکردن و مامانه مجبور میشد خواسته بچه رو بر آورده کنه...روانشناس بهش گفت نگران نگاه مردم نباش یه گوشه بشین و بدون اینکه جرفی به با بچه بزنی بغلش کن و تا وقتی اروم نشده همونجوری تکون نخور وقتی آروم شد باهاش حرف بزن و حواسش رو پرت کن ..بقیه تو یه کامنت دیگه
مامان مهسا
پاسخ
ببین این دندون لیسک منظورمه نمیدونم شاید شما چیز دیگه بهش میگین آخه نه اینکه محکمِ میزنه به در صدا در میاره و میخنده . از لطف شماست که ما تونستیم این عکس رو درست کنیم چشم حتماً لطف داری واسه سلامتی همه نی نی ها دود میکنیم هر شب من خودم بی محلی میکنم بهش باباش خیلی به این موضوع اهمیت میده و تا این کا رو میکنه فوراً میزنه تو سر خودش اونم میگه نزن بدتر میکنه هرچی میگم بی خیال این کارش بشو علی کار خودش رو میکنه اول باید با ابش رو از تکرا نزن نزن ترک بدممیبینی یه درد و دو درد ندارم خواهر
مامان تینا و رایان
10 آذر 92 11:27
دخترعموم پسرش لجبازی میکرد و همش سر چیزهای بیخودی بهونه میگرفت ..برد پی روانشناس و بهش گفت تا وقتی اون چیزی که میخواد براش خطر نداره و بهش آسیب نمیزنه باید بهش بدی..مثلا لج میگرفت که تمام بالشها رو بریزه وسط پذیرایی بازی کنه ..مامانش حرص میخورد که مثلا مهمون میخواد بیاد ..پزشک دعواش کرد و گفت خوب مهمون بیاد ..این حق بچه است بازی کنه ..اگه میخواست دستشو فرو کنه تو بخاری باید جلوشو بگیری نه وقتی میخواد بازی کنه و خونه رو به هم بریزه..خلاصه اینکه اگه چیزی که میخواد براش ضرری نداره بهش بده ..مهم نیست ما خوشمون نمیاد ولی در اون لحظه برا ی بچه مهمه .
مامان مهسا
پاسخ
کاش نورا در روز دور چیزای بی خطر میرفت دائم دور وسیله های خطرناکه میره آخه من نمیدونم چه جذابیتی واسش داره
مامان تینا و رایان
10 آذر 92 11:41
امان از دست این بچه ها پس اول روی بابای بچه کار کن ما به اون وسیله اینجا میگیم دندون گیر
مامان مهسا
پاسخ
اوکی حتماً ولی نا گفته نماند از زمانی که ازدواج کردیم تا حالا رو خیلی از مسائل نتونستم قانعش کنم و روش کار کنم ،اما رو این موضوع امیدوارم بتونم.اِ نمیدونستم .
مریم مامان مهتا
10 آذر 92 12:37
خدای من چقدر این دختر ماهه ، هر وقت میام اینجا و از حرفها و شیطونی هاش میخونم کلی انرژی می گیرم مامان مهسا تو چی انرژی میگیری ؟؟؟؟؟؟؟ بوووووس برای نورا جون
مامان مهسا
پاسخ
ممنون عزیزم لطف داری بله منم انرژی میگیرم نورا یکی ا زچیزاییِ باارزشیِ که به خاطرش دارم خودم وتغییر میدم
جیران بخشنده
10 آذر 92 15:09
سلاااام عزیزم دلم برات تنگ شده بود عکسات خیلی خوشگل بودن عروسک
مامان آوا
10 آذر 92 15:10
دختر یا همون اول چیزی که میخواد بهش بده یا وقتی نه گفتی دیگه نه.بزار بدون این جا کجا هست و تو کی هستی.بقیشم برا بعدا. فعلا
مامان نرگس
10 آذر 92 18:45
مثه همیشه عکسهای خوشگل خاله خوشگله تازه ورزشکارم هست خانم گل ما عزیزم
مامان زهره
10 آذر 92 19:18
سلام مهسای عزیزم ببخشید غیبتم طولانی شد خیلی مریض شده بودم واسه همین یه مدت رفتم خونه مامانم. اینروزا هم درگیر کارای اسباب کشی هستم. دلم واستون تنگ شده بود. واسه نورا جونم. الهی خاله فدای دخمل گلی.
مامان محیا
10 آذر 92 21:53
الهی شکر که حالت بهتره دوستی جونیبه به چ فرهنگ لغاتی میگم در این مورد من نظری ندارم نمیدونم .برو بازم توی گوگل سرچ کن ببین چیزی پیدا میکنی یا نه.عکساش هم که مثل همیشه خوشگل هستن
اعظم
10 آذر 92 21:53
سلام سلا م عزیزم چه عکس های زیبایی .چقدر شیطون بلا شده این خوشگله . بستی مامان ساز نوش جونت .ماهم بچگیمون از اینکارا با مواد در دسترس خودمون میگردیم یادته مهسا جون نمیدونم شما هم میکردین با شیر و کاکائو یا نوشابه امکانات نبود لامصب در حد لالیگا عاشق عکسشم که روسری رو به زور کشیده همه موهاش ریخته تو صورتش.عزیزم
مامان ملیکا
11 آذر 92 1:33
ای جان مهسا جون مواظب عروسکمون باشید
مامان ستاره
11 آذر 92 2:20
ای جانم قربون عروس خوشگلم برم من که اینقده نازه ... فدای تو بشم من .. عکساتو که میبینم کلی ذوق می کنم ولی از این ناراحت میشم که دستم بهت نمی رسه تا یه بوس حسابی و آبدار بهت بدم .... خیلی دوستتون دارم مهسا جون امیدوارم دیگه هیچ وقت ناراحت نباشی و همیشه خندون و شاد باشی ... عروسمو اسپند دودش کن مامانی یادت نره دستت درد نکنه بابت اسپند دود کردن ... مرسی
منصوره
11 آذر 92 8:44
حسابی بزرگ شدی نورا جونم ماشااله بوس
زهرا
11 آذر 92 10:19
سلام انشاالله همه روزاتون شاد باشید
مامان تینا و رایان
11 آذر 92 15:18
دخمل و مامان خوبن؟
مریم مامان شاینا
11 آذر 92 20:42
ای جووووووووونم عسل خاله خیلی عکسهات نازه مخصوصا اونی که از مبل میری بالا شاینا هم همینطور مثل خودت میره بالای مبل برام جالبه که بعضی حرکات بچه ها شبیه همند مهسا جون شاینا هم وقتی لجبازی میکرد سرش رو میزد زمین یا موهاش رو میکشید خیلی با این موضوع درگیر بودم و ناراحتم میکرد دیگه تصمیم گرفتم به این کارش توجهی نکنم و عکس العمل نشون ندم و خدا رو شکر نتیجه گرفتم دیگه این کارش رو تکرار نکرد شما هم عکس العمل نشون ندید انشاالله نتیجه میگیرد
ویدا
12 آذر 92 10:58
مهسا جون نگران اون کارای نورا نباش . نمی دونم آرام رو یادت هست یا نه دقیقا" وقتی یک ساله بود می خواست گریه کنه می زد تو سر خودش من اون موقع فکر می کردم چون پسر عمه اش این کارو می کرد دیده و یاد گرفته من این حرکتش رو نادیده گرفتم ولی تا حدود یک و نیم سالگی ادامه داشت و به مرور از سرش افتاد
مامان رهاجون
12 آذر 92 11:58
وای خانوم خوشگله/عزیزم خاله انشالا سالم باشی وشیطونی کنی/خدا به مهسا جون قوت بده /خوب میدونم تمیز نگهداشتن خونه با وجود این وروجکا یعنی چی!رها هم همینطوره اما منم توی خودم حرص میخورم و راستش گاهی هم از کوره درمیرم وبعدش پشیمون میشم/دست خودم نیست.
سمیرا مامان آنیسا
12 آذر 92 14:29
ای جونم خوشگل خانوممممممممممم نوش جونت بستنی مامان ساز خوشمزه شیرین زبونننننننننننننننن وای چقدر بهت روسری میاد خاله قزی نمکدوننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
مامان نیکا
12 آذر 92 18:47
سلام خاله من هشت ماهه شدم...یه سربیا.....
الناز مامان طاها
12 آذر 92 19:56
اي من به قربون تو عروسك شيرينمهسا جان طاها هم كوچولو بود وقتي نميتونست منظورشو بفهمونه همين كارو ميكرد تنها راهش كم توجهيه هر چي عكس العمل نشون بدي بد تر ميكنه،خودتو بزن كوچه علي چپ انگار نميبيني داره اين كارو ميكنه،بعدش كه بيخيال شد بشين باهاش صحبت كن،
مامان تینا و رایان
13 آذر 92 11:53
yalda رمز
مامان نیکا
13 آذر 92 14:45
مهساجان من هنوزتجربه اش رومدارم اما شنیدم که باید به رفتارهایی ازبچه ها که دوست نداریم بی توجهی کنیم
اعظم
13 آذر 92 17:42
سلام مهسا جونم خوبی عزیزم چرا نیستی اصلا نگرانت شدم عزیزم همه چی روبراهه
مامان پارساجونی
13 آذر 92 19:43
عزیزخاله قربونش برم که اینقدر ماههمهسا جونم حالت خوبه عزیزم چقدر کم پیدایی امیدوارم که خوب و خوش باشی و این غیبتاتم بخاطر رفتن خونه مامانت باشه نه بی حوصلگی
مامان آیسو وآیسا
13 آذر 92 20:37
عزیز دلم..چه عکسهای نازی...ماشالله به تو نورای ناززززززززززززنینم... دوست جوون لثه سفت کن چییییییییییییه
amir khan
14 آذر 92 3:06
خوشحالم که خوبی. پس کو نورا ؟؟؟ عکس بذار دل من براش غنج بره
مامان تینا و رایان
14 آذر 92 9:43
چند روزه نیستی مامانی حالتون خوبه؟ نورا جون چطوره؟
سانی مامی شادیسا
14 آذر 92 16:39
به به چه فرهنگ لغاتی ماشالله به این همه شیرینی و شیطونیهای بانمکت مهسا جون من یه کتاب تازگیها خوندم که خیلی توی تربیت شادیسا کمک میکنه بهم. مخصوصا درمورد کارهایی که ممنوعه و بچه ها اصرار به انجام دادنش دارن نوشته. گفته که وسط کارشون خیلی خونسرد ، "وقفه" ایجاد کنید. یعنی وقتی مشغول بازیه خطرناکی شده ، اروم و خونسرد اون رو بلند کنیدو به یه جای مخصوص مثلا یه گوشه خونه یا مبل ببرید . این کار رو انقدر ادامه بدید تا کارش رو ول کنه. اسم کتاب : "کلیدهای رفتار با کودک یکساله" است. خوندش رو بهت توصیه میکنم.
فرناز خاله آرسن جون
14 آذر 92 18:49
واااای این دخمل با این خوشگلیش دل منو برده اخه یه دخمل اینهمه ناز میشه ماه میشه فدای اون خرابکاری و شیطونی هات بشم به خودم رفته ورزشم میکنه دخمل ورزشکار خاله راستی مهسا جون نگران نباش آرسن هم مثل نورا میکنه از بسس که بازیگوشه و در حال فرار همش میخواد حرف حرف خودش باشه نخواد چیزی یاد نمیگیره خودش یاد میگیره اونوقت بعضی رفتارهارو نشون میده نورا جونه رو ببوس
مامان پارساجونی
14 آذر 92 19:56
دارم نگرانتون میشمااااااااااالطف کن یه خبری از خودتون بذار عزیزم سلام ما خوب هستیم ممنون که به فکر ما هستید و در مسافرت به سر میبریم
مامان ایمان
15 آذر 92 0:23
سلام مهسا جون خدا رو شکر که حالت خوب شده عزیزمممممممممممم عسل خاله حسابی شیطون شدی اره خاله فدات بشهههه چه عکساهای خوشگلی نورا جون می بوسمتتتتتتتتت
مادر منتظر
15 آذر 92 12:51
سلام مامانی گل و مهربون نورا جونم چطوری دوست گلم؟ دخملیت خوبه؟ دوست جونی تا من نیام شما هم به ما سر نمیزنیا ناقلا. میدونم سرت شلوغه عزیزم . خوشحالم که حالت بهتر شده عزیز دلم. سعی کن افکار منفی و افسردگی رو از خودت دور کنی عزیزم. نورا جون خوشگلم عکساش خیلی خوشگل شدههههههههه. حسابی شیرین زبونم شدیا دخملی نازنازی ما. دوستتون دارم.
مامان فتانه
15 آذر 92 14:15
مااومدیم با یه اپ جدید
پریسا
16 آذر 92 1:01
سلام مثل همیشه عالی عکسای متحرک خیلی قشنگ بود آفرین به این مامان هنرمند. برای مامان و دخملی زیبـــــــــــــا
مامان تینا و رایان
16 آذر 92 12:57
چرا نیستی مامانی؟ البته وقتی نظرات تایید میشه خرسند میشیم که خوبید الحمدلله..بیا آپ کن تنگولیدیم
الناز مامان بنیا
16 آذر 92 13:08
خیلی ناز شدی خاله قربونت برم
مادر منتظر
16 آذر 92 14:02
سلام دوست خوب و مهربونم لطفا اگه تونستی هر چه زودتر به وبلاگم بیا.
الهام مامان محیا
16 آذر 92 15:57
دوستای عزیز لطفا زودی یه سر بیاین وب...متشکر
مامان الیار
16 آذر 92 17:25
خیلی عکسای خوبی بودن عزیزم با روسری چه خوشگل شدهمیبوسسسسسسسسسسم
مامان ستاره
16 آذر 92 20:25
سلام مهسا جونم حالت خوبه .. نورای عزیزم خوبه ... دلم براتون یه ذره شده .. عروس گلمو ببوس بهش بگو اونم تو رو ببوسه از طرف من... دوستتون دارم ...بوس
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
17 آذر 92 8:16
سلام بر نورا خوشکل و مامان مهربونش خوبین
مامان تینا و رایان
17 آذر 92 16:04
دیگه نگرانم کردی مهساسلام- ما خوب هستیم و در مسافرت به سر میبریم و اینترنت در دسترس نمیباشد
مامان تینا و رایان
18 آذر 92 8:17
خدارو شکر مهسا جون خوش بگذره و شاد باشید برگشتی یه سر به ما بزن
مامان الینا جونی
18 آذر 92 15:04
کجاییددددمهسا جووووون
مامان فرزانه
18 آذر 92 15:16
سلام خوبی عزیز فرگل منم همین کارا رو میکنه موهاشو میکشه طبیعی حساسیت نشون نده یکی از دوستان میگفت از خدا زبون می خواد
مامان آرمينا
18 آذر 92 23:50
وااااااي عزيزم حسابي شيطون شدي .هااااااااااااا.بوووووووووووووووووووووووس راستي آرمينا هم عين همين لگو ها رو داره
مامان ستاره
19 آذر 92 1:58
سلام مادر خانوم خوشگل ... خوبی .. از بابت کامنت هات بی نهایت ممنونم عزیزم خیلی شرمنده می کنی عزیزم ... عروس گلم رو ببوس ...مهسا جون من اومدم تا ازت خدا حافظی کنم چون دیگه نمی خوام به وبلاگ نویسیم ادامه بدم وبلاگمو حذف نمی کنم ولی دیگه پست هم نمی خوام بزارم ... چقدر به خودم بابت نی نی امیدواری بدم شاید بگی هر چی خدا بخواد درسته عزیزم ولی تا کسی جای من نباشه نمی تونه این خلا رو احساس کنه ... میام و به وبلاگاتون سر می زنم ولی دیگه چیزی نمی نویسم تا زمانی که نی نی بیاد تو دلم و بیام خبر خوش بزارم ... عزیز دلم حالم خوبه شاد شاد هستم فقط نمی خوام دیگه پست بزارم. از اینکه تو این مدت دوستای خوب و گل و مهربونی مث شما ها پیدا کردم خدا رو شکر می کنم بازم می گم میام سر می زنم ولی پست نمی زارم پس به خاط اینکه شرمنده محبتهاتون نشم و دلگیر نشید ازم دیگه برام نظر نزارید چون جواب نمی دم عزیزم فقط خودم میام به وبلاگ های شما و براتون نظر می زارم ... خیلی خیلی خیلی دوستتون دارم ... اگه بدی از من دیدی حلالم کن عزیزم بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
الناز مامان طاها
19 آذر 92 2:02
كجايي مهسا جون،دارم نگرانت ميشم
فرناز خاله آرسن جون
19 آذر 92 12:42
سلام مهسا جون خوبی؟چرا نیستین پس دلمون براتون تنگ شده
پونه
20 آذر 92 8:56
مامان پارسا و پرهام
20 آذر 92 15:02
سلام دوست عزیز من و شما از دوستای مشترک ستاره جون هستیم چون ستاره جون دیگه نمیخواد تو وبش مطلب بزاره من براش یه پست تو صفحه خودم گذاشتم خیلی خوشحال میشم بیای و نظرتو بنویسی تا ستاره جونم ببینه ماچقدر دوستش داریم
سمانه(مامان سروش)
21 آذر 92 18:10
دالی؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
منصوره
24 آذر 92 13:50
همش برا نورا جان
مريم مامان نيكان
24 آذر 92 22:04
سلام به دوست خوبم و دختر مثل ماهش ببخشيد كه كم لطفي ميكنم و كم بهتون سر ميزنم درگير درس و پرو‍ژه هام شدم .دلم براتون تنگ شده روزهاي پاييزيتان رنگارنگ و سرشار از شادي
مامان نیکا
25 آذر 92 16:45
مهساجون معلومه کجایی؟؟؟
آنوشا کوچولو
29 آذر 92 16:26
سلام مهسا جان من کامنت گذاشتم ولی فکر کنم نرسیدن
مامان و بابای محمد طاها
30 آذر 92 8:12
سلام خانوم خانوما سنگین شدی پیدا نیستی کجاییییییییییییییییییییییییییییی