روزهای آذری...
تو این مدت که سرحال نبودم زیاد به نورا هم گیر خوردن ونخوردن، بکن ونکن و غیره ...رو نداشتم حتی عکس هم زیاد ازش نگرفتم دل و دماغش رو نداشتم . حس هیچ کاری و نداشتم .ولی الهی شکر تو این چند روزه به لطف خدا و دلگرمی های شما دوستان حالم بهتره چون این حالم به چند ماه پیش برمیگرده که درگیرش بودم الان هم نه که نیست ولی نه مثل قبل با اون شدت زیاد
بگذریم بهتره بریم سر اصل مطلب که نورا نُقلشِ.
نورا فرهنگ لغتش پیشرفت داشته و کلمه ها رو خیلی قشنگ ادا میکنه با ناز و ادا :
بیا : بیا
بگیر: بی
باز :با
کفش :پا
غذا :به به
چایی : تایی
آنسه : آنی
اینها به فرهنگ لغتش اضافه شده البته چیزایی رو هم واسه یه بار تکرار میکنه اما میلی .
این چند روزه از تلفن به پریز و دوشاخ گوشی رسیده کارش .
دائم سر یخچال و به به و ام ام میگه در و باز میکنم فقط وامیسته و نگاه میکنه به چیزایی که نباید دست بزنه گیر برداشتن میده .
دنت ، اسمارتیس ، و انواع بسکویتهای کرم دار ، بسکویت مادر با چای شیرین ،آش مخصوص آش گوشت ،ماست ، زیتون مخصوص اگر پرورده باشه ، سالاد ،دلستر اونم با طعم گندم ،بستنی ،ژل ،رو دوست داره لُب کلام بچه بد غذایی نیست و همه چی میخوره .تازگیها اگر ما بخوایم چایی بخوریم واسه روزی یه بار، عادت کرده بهش چایی نبات بدیم البته من خیلی کم میدم بهش بخوره. آخه بدم نیست نه اینکه شیر میخوره سردیش نمیشه .
اگر چیزی رو بخواد و بهش ندیم چنان ناز میکنه و گریه میکنه که جیگرت واسش کباب میشه .
و هرچی سعی میکنم که یه سری چیزایی رو که باید تو این سن یاد بگیره اصلاً به من گوش نمیده و هیچ توجهی نداره در این رابطه به کمکتون نیاز دارم لطفاً اگر پیشنهادی دارید با جون و دل پذیرای شنیدنم.و خیلی به سر خودش میزنه و موهای خودش رومیکشه از این بابت هم خیلی نگرانم .باز هم راهنمایی و کمک؟
نکته های قابل عرض نوشته شد اگر چیز دیگه ای یادم اومد حتماً پ . ن میکنم .
خوب بریم سر عکسهاش ادامه مطلب رو از دست ندید ...
شیرین تر از هر عسل و شیرینی
این لثه سفت کن رو برمیداره و میزنه به در و دیوار چنان ذوقی میکنه که نگو.
روش جدید بازی نورا خانوم همه چیز باید ردیف باشه مثل باشگاه ورزشی که ا زهرکدوم خواست استفاده کنه اینجا هم دخترم داره یکی ا ز روشها ی ژیمناستیک رو روی صندلی تاشو انجام میده.
عزیز مامان تو فکر اینه که دیگه چه حرکت ورزشی رو میشه انجام داد.
خودم عاشق این چند تا عکسشم بابا علیرضا گرفته ازش
دقت کردید یواش یواش اومد بالا
خواست رو سری سر ش کنم اما طاقت نیاورد و گیر دادکه درش بیاره ...
خرابکاری ...3 روز پیش زد داک پایینTVرو که سیمها رو داخلش گذاشته بودیم زد شکوند.
اینم ازهنر نمایی مامان مهسا دیشب واسش شربت پرتقال درست کردم و ریختم داخل ظرف خالی دنت ،چوب بستنی هم گذاشتم داخلش و گذاشتم تو فریز و اسکیموی خونگی پرتقالی مامان ساز درست کردم .امروز ظهر دادم دستش و خوشش اومد و خورد اما نه کامل و دوست داشت باهاش بازی کنه.مابقی رو هم طبق معمول دادیم به بابایی خورد.
این هم از روزهای آذری ما