نورا جون نورا جون ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

*** نورا الهۀ نور***

اولین مروارید ...* هوووووووووووووووورااااااااااااااااا *

 همین الان دیدم... وای نمیدونید چه حس خوبی دارم، یه حس جدید اونم از نوع بهترینش و بالاخره بعد از اون همه درد لثه سفت شدن و شروع آبریزش شدید از 2 ماهگی جوجوی من یک روز مانده به اینکه 7 ماهگییش تموم بشه اولین  مرواریدش از پایین سمت راست اومد بیرون خییییییییییییییلی خوشحالم   مبارکت باشه گلم .              عکس صدف خانوم مامانش لحظه ای که دیدم مرواریدش در اومده ...   ...
20 اسفند 1391

پروردگارا ،ربّا شکرت!

خدایای مهربون تر از مهربونها پناه مادران تنها شکرت را بجای میاورم هر دم با هر نفس. دعا میکنم به درگاهت ای نور، تمام نی نی های روی زمین رو واسه پدر مادرشون حفظ کن  سالم وسلامت و اهل سعادت و روشن دل و مثل الانشون معصوم . پروردگارا :نی نی من وعلیرضا هم واسمون حفظش کن تا همیشه ممنونم. وقتی بچه ها مریض میشن مادرها مثل خاکستر روی اتیش در حال جلیز و ولیز کردن هستن وهمچنان نگران اما همین که خوبشون میشه دیدید تورو خدا انگار نه انگار که خبری بوده ازناراحتی و بیقراری امیدوارم که همیشه لبای خودتون و کوشولوهاتون خندون باشه . آمین نکنه ادامه مطلب یادتون بره: &...
3 اسفند 1391

واکسن 6 ماهگی !!!

نورا جون رو شنبه بردمش مرکز بهداشت هنر جهرم واکسنش رو زدن چک مراقبتم انجام شد همه چی عالی بود زحمتش رو هم دختر عموی خوبم سوسن جون کشید آخه ایشون کارمند اونجاست .الهی شکر واکسن 6 ماهگی هم مثل واکسنهای قبلی راحت بود آخه خیلی ها از واکسن 6 ماهگی بد گفتن و می نالیدن اما برعکس بود نورا اصلا بی تابی نکرد هر از 4 ساعت قطره استامینوفن و 2تا شیاف 125 استامینوفن استفاده کردم واسش ،خیلی عالی جواب داد .  وزنش 8900 ،قد71 ،دور سر 42 چند تا عکس از روزی که واکسن زد رو واستون میذارم: نورا ودیاناجون   ...
24 بهمن 1391

سلااااااااااااااااااام و تشکر!

دوباره سلام ما اومدیم حسابی دلمون واستون تنگ شده  بودسفر 2 روزه شد 20 روزه میدونید که وقتی از خانواده ات دور باشی همینه دیگه واسه بر گشتن امروز و فردا میکنندو ماهم از خدا خواسته خوب حسابی واستون حرف داریم اما سر فرصت آخه بعد از 20 روز سفر وبرگشتن بابای خونه هرچی هم که نظافت کرده باشه باز مثل خودت که نمیشه ودر ضمن از دوستهای خوبم که این مدت یادمون بودن و بهمون سر زدن تشکر میکنم ومیگم که من و نورا هم دوستون داریم از امروز آپیم.   ...
24 بهمن 1391

سر ما خوردگی !!!

امان از دست ویروس‚ سرما خوردگی این روزا به جون همه افتاده طفلک نورای‚ منم 40روز پیش که رفتیم جهرم سرما خورد واسه خوب شدنشم 10 روز طول کشید الانم که دوباره 3 روزه که سرما خورده  دکتر بردمش فقط یه سوسپانسیون واسه سرفه ای که میکرد بهش داد چون سریع به دادشم رسیدم. اینم عروسک شیرین مامان بعد از برگشتن از دکتر! قابل توجه نورا:     قلبم فقط واسه تو میزنه BOOM BOOM ادامه مطلب روببینید: BAY BAY !!! ...
18 دی 1391

بیداری شب

دیروز صبح که نورا از خواب بیدار شد تا نزدیک به غروب قریب به 2 ساعت روی هم رفته خوابید اما از ساعت 7 شروع به بیقراری و بی تابی کرد که تا نیمه های شب ادامه داشت حتی نگذاشت شب بخوابه. آخه نورا از زمانی که تولد شده خدا رو شکرنوزادی بود که به ندرت این اتفاق افتاده ، اما دیشب حسابی تلافی کرد خلاصه بگم  شبی بود که هر کار میکردم آروم نمیشدبالاخره با هزار فوت وفن خوابید ولی همرا با حرکت موزون وملودی نق!  الان هم 1 ساعتی میشه که بعد از بیدار شدن ساعت 9 خوابیده وامیدوارم چند ساعتی رو با آرامش وبدون وجود دغدغه واسه من بخوابه. ...
18 دی 1391

باران...

با اومدن فصل پائیز وشروع شدن برف و بارون در اکثر مناطق ما در بندر عباس در حسرت اومدن بارون چند ساعتی.... هوا چندین بار ابر سنگین میگرفت یکی ،دو بار حدود نیم ساعت یا بهتره بگم کمتر بارون بارید که تامیای به خودت بیای وبوی بارون رو استشمام کنی تموم شده بود. اما دیروز از صبح هوا ابری بود تا اینکه صدای خدا خدای ما واسه بارون به آسمون رسید واجابت شد حدودا”ساعت 9بود که ابرها بایه کوچولو تکون به این ور اون ور شروع به باریدن کردند در همون حین علیرضا که عاشق بارونه به خونه اومد ونورا رو بغل کرد ومثل بارون ندیده ها به ترانس رفت تا بارون و ببینن منم طبق معمول مشغول کار خونه.ساعت 1بود که هردو خوابیدن اما من از فرط خستگی خوابم نمی برد وبا خ...
18 دی 1391

حکایت یلدا

  نور وروشنی وظلمت وتاریکی همواره با یکدیگر در حال کشمکش هستند وزمانی که خورشید بر شب پیروز می شود برای ساعتی بیشتر ماندن در آسمان ،اما شب بر خورشید چیره می شود  واو ساعت کمتری در آسمان فروغ وروشنایی دارد. کوتاهترین روزها در آخر پائیز وبلندترین شب ها شب اول زمستان،نخستین شب دی ماه است.اما بلافاصله پس از آغاز، روزها به تدریج کوتاهتر می شوند به همین جهت این شب را شب یلدا نامیدند. یلدا تولد الهه مهر ،میتراست. امشب شب دختر سیاه موی بلند بالا،میوه پائیز وعروس زمستان،بیایید اورابر سفره مهر بنشانیم وبا نسل آینده پیوندش دهیم وبگذاریم هر چه تاریکی وسرما وخستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد وبیداری را پاس بداریم ،تا ...
18 دی 1391