پاییز...
دوباره پاییز
اما نه(( فصل خزان)) زرد
دوباره پاییز
اما نه فصل اندوه و درد!
دوباره پاییز
فصل زیبای سادگی
دوباره پاییز ،موسم شدید دلدادگی
من دختر پاییزم ...
پاییز رو دوست دارم به خاطر غریب و بی صدا آمدنش/ رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش/ خش خش گوش نواز برگهایش / صدای نم نم باران های عاشقانه اش / پاییز را دوست دارم به خاطر رفتنش / خیس شدن زیر بارانش
یاد ایام پاییز و بوی ماه مهر بچگی به خیر چند روز مونده بود که تابستون خدا حافظی کنه و پاییز بیاد بوی خوش کتاب و دفتر و لباس و کیف کفش نو مشاممون رو پر میکرد اول مهر صبحی که به عشق سر صف وایسادن و دیدن دوستامون در یه کلاس بالاتر با ذوق از خواب ناز میپریدیم و ناشتا خورده، نخورده یا یه ساندویچ نون و پنیر و گردو تو دستمون و بدو بدو میرفتیم که یه وقت دیر نرسیم دلم ریش ریش میشه، لذت دیدن بارونای نم نم و ریختن برگ درختها تو حیاط مدرسه از پشت شیشه کلاس، منتظر هر چه زودترِ،خُردن زنگ تفریح ،لحظه شماری واسه زنگ ورزش و دویدن دنبال یه توپ قلقلی وای که صفایی داشت و عالمی بود همه گذشت!
دلم تنگِ اون روزاست خدایا ...
این واسۀ من تداعی کننده بوی ماه مهر و مدرسه است