نورا جون نورا جون ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

*** نورا الهۀ نور***

اندر حکایت 14 ماهگی دخملی...

1392/7/19 17:52
نویسنده : مامان مهسا
1,449 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها نورا خیلی خیلی شیطون و بلا و بازیگوش شده فرصت هر کاری رو ازم گرفته اگرکه دیگه خانومی بره و اتاقش و با اسباب بازیهاش بازی کنه که من بتونم به کارام برسم .و گرنه دائم باید مراقب باشم که از مبل و تخت میره بالا یهو نیفته و اتفاقی واسش پیش نیاد .

گل من حسابی رقاص شده و نی نای نای رو خیلی خیلی دوست داره و با هر چیزی که آهنگ و ریتم داشته باشه حتی نشستنی شروع میکنه به رقصیدن و دست و پاشو تکون میده که هرکس ندونه میگه که ما تمرین رقص داریم تو خونه با نورا جون.

بوس کردن و کاملاً یاد گرفته و دائم به من و علیرضا میچسبه و ما رو میبوسه اما خدا رو شکر فقط خودمون ،بقیه رو فقط دست میزاره روی لبش و بوس میفرسته .

مبل ، تلفن ، آبسرد کن ، اوه یادم رفت کابینتهای بیچاره و ظرفها ،سبد پیازو سیب زمینی اینها همه از دستش عاجزن .روزی 50دفعه کمه اینها رو باز و بست میکنه و میریزه بیرون و بالا و پایین میکنه خدا میدونه من اون لحظه چه حالیم و دارم از تو خودم و میخورم البته بعضی موقع ها هم خیلی شیرین خودش میکنه نا گفته نماند زوری همه رو هم جا میده تو کابینت .

تازگیها هم یاد گرفته ،من که دارم رختخوابها رو جمع میکنم پتو و بالش خودش رو میاره و میده به من یا اینکه به زحمت سعی میکنه که بزاره روی رختخوابها .

کوسنهای روی مبل رو اگر بندازه پایین بعد ازاینکه خسته شد که البته خستگی تو کارش نیست اونها رو برمیداره و بی اونکه جابه جا بزاره میزاره سر جاشون ،من که متعجب میشمتعجب که این دخملی از کجا داره اینهمه چی و یاد میگیره آخه بعضیهاشو من که بهش تا الان هم یک بار نگفتم شاید خودم و که میبینه یاد گرفته و احساس مسئولیت میکنه و این خیلی خوبه و راضیم که از الان نظم و رو یاد بگیره که هر وسیله ای رو که بر میداره بزاره سر جاش .

کاملاً یاد گرفته با لیون نی دار آب یاآبمیوه رو نوش جان کنه .خوب جا داره بگم چند ماهی هست که لیوان رو میدادم دستش تا نم نمک یاد بگیره اولش که خودش رو میکرد خیس خیس اما الان خدا رو شکر راحت میتونه استفاده کنه .

یه کار جالب دیگه : وقتی که خیس کرده یا پی پی کرده دائم دست به پمپرزش میزنه و میگه مامی ،،میفهمم که بله باید جاش و عوض کنم و این نشونه خوبیه واسه اینکه میتونم پروژه پمپرز گیریش رو به راحتی سر وقتش انجام بدم . آخه کی اون روز میرسه چقدر دوست دارم نورا دیگه پمپرز نشه .سوال

امان از ساعتی که علیرضا میاد خونه چونکه اومدنش با خودشِ اما رفتنش با نوراست . اینقدر باباییِ که نگو تا نیم ساعت بعد از به زور بیرون رفتن بابایی فیلم گریه و جیغ های سرخش رو داریم.

دایره لغاتش هم خیلی بهتر شده . یهو یه کلمه هایی رو تکرار میکنه با گفتن من، که واسه همون یه بارِ،میدونیدچرا؟! چون من از فرط خوشحالی چنان جیغ میکشم و تو بغل میگیریمش که فکر کنم یادش میره که چی گفت آخه وقتی میگم دوباره تکرار کن نمیکنه.

شیر خوردنش که مثل همیشه سر جاشو به موقع است و خوبه اما من اصلاً دوست ندارم چون خیلی دارم سعی میکنم که شیرش رو کم کنم و به غذا علاقمند اما یه کوچولو سخته .نه که غذا نخوره اونجوری که من دوست دارم نمیخوره شاید توقع من خیلی بالاست .

سوت زدن رو بلده و یاد گرفته کافیه یه کار جلوش انجام بدی سریع تکرار میکنه.      

واسه دیدن   لطفاً بیاین اینجا

نورا یِ بازیگوش من

نورا نمیدونم چه حکایتیِ که بیشتر دوست داره تو گوشه باشه یا میره پشت مبلها قایم میشه .

این هم از سبد جا پیازی و سیب زمینی و ظرفهای بیچاره که از دست نورا روزی چند بار ریخته میشن بیرون و جمع میشن و دوباره روز از نو روزی از نو

و یکی دیگه از علایق نورا که خیلی دوست داره و زیاد این کار رو ازش میبینم اینه که در کوچکترین جا ها فرقی نمیکنه کجا و چی باشه خودش رو میخواد جا بده این نمونه اش

من و ببین خیلی خوش خیالمخیال باطل به نظر خودم از دست نورا مبل رو وارونه گذاشتم که نتونه بره بالا و پشت بوفه نمیدونستم این وروجک از دیوار راست هم میره بالا و دست به هرچی خواست میزنه اخی تلفن بی نوا رو ببین از دستش چی میکشه

روزی چند بار هم من و علیرضا رو وادار میکنه که ببریمش تو حمام اب بابیی و حاضر به بیرون اومدن هم نمیشه فقط کافیه بیاد بیرون این میشه حال وروز خودش و روزگار ما (گریه و قهر وناز)

و میره بست میشینه پشت در حمام و به هیچ صراطی مستقیم نیست

محو تماشای tv ودرحال بسکویت خوردن با فکر عمیق

وابستگی شدید به پتو و بالش جدیدش که متعلق به مجردی بابا جونشِ

الهی بمیرم با چنگ و دندون داره پتوش رو میاره که بده به من بزارم رو رختخوابها اما من هم گذاشتم خودش بزاره

به ثانیه نمیکشه دوباره میره بالش رو میاره اما اینباربرای شیطنت و میخواد بزاره روی مبل

بی خیال شدن از بردن بالش  و مراحل خوردن زمین وسط مبل

و چندتا از وسایلهای آموزشی نورا که ا زقبل تولد و بعد از اون واسش تهیه کردیم البته زحمت بیشترش رو ویدا (زن عموی نورا) وخاله محبوب کشیدن دی وی دی آموزش زبانpepa pig روبه توصیه مادرانه زن عموش تهیه کردم اما پک صد افرین رو 5 ماهه بود که واسش تهیه کردم و فرهنگ لغت عکس دارزبان انگلیسی+فلش کارتها رو خاله محبوب با سی دی آموزشی کیتی رو تهیه کرده.

البته این پازها جزئی از وسایلهای اموزشی رده سنی نورا ست که زن عمو ویدا بهش داده .نورا خیلی وسایل آموزشی داره ولی الان بیشتر به عنوان بازی کردن ازشون استفاده میکنه یا تو دهن میکنه که من دردسترسش قرارنمیدم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (30)

مامان نورا خانم
19 مهر 92 18:59
سلام مهسا جون.چه دختره شیطونی شده.خدات برات حفظش کنه.وبهت صبر بده


سلام عزیزم شیطون گفتی و بس
مامان آوا
19 مهر 92 22:17
سلام خانمی. مواظب باش سر مواد شوینده نره خیلی خطرناکه .مواظب باش.


چشم حتماً خیلی مواظبم
الناز مامان طاها
20 مهر 92 0:55
چقدر شیطون شده این عروسک خانممهسا جون خیلی مراقبش باش


خیلی الناز جون خیلی چشم حتماً
مامان محیا
20 مهر 92 5:32
خسته نباشی نوراجونبااین همه شیطنت
آفرین به تو که میفهمی کی کار خرابی کردینشونه ی خوبیه
خاله جون به چی فکر میکنی نکنه خبریه؟ بیا در گوش من بگو..


خستگی ناپذیره خاله جون اره این خیلی خوبه کاش بشه زودتر بگیرمش از پوشک .
تو فکر اینه که بره دوباره کجا خرابکاری کنه
پونه
20 مهر 92 8:31
سلام آبجی خوبی من هر روز با گوشیم یا کامپیوتر میام سر میزنم آخه درس ودانشگاه شروع شده . ممنون آبجی منم شما رو یکی از بهترین دوستام میدونم از طرف من نوراجون رو ببوس


ممنون عزیزم موفق باشی
نورا هم شما رو میبوسه
الهام مامان محیا
20 مهر 92 9:46
وای مهسا جون یعنی این روزهای محیا هم پشت سره؟؟!!!
همه ی پست رو خوندم خداییش خوبه از الان معلومه دختر منظمیه آفرین
میبینم که از هر خرابکاری هم یه عکسی داره
راستی کارتهای صدآفرین خوبه یا پکیج باما ؟ اصلا خوبه به درد میخوره که 65 هزار بدم یا اسباب بازی میشه!!!؟ بخرم؟ یا نه؟


اره عزیزم منتظر باش چکار کنم عکس میگیرم که بعد ها انکار نکنه والا من که صد افرین دارم واسه نوارمیزارم سی دی شو اما از اینکه بشینه و کامل نگاه کنه نه ولی خوب صداش تو گوششه هر از گاهی هم میاد و نگاهی می اندازه باز هرجور میلته دوستم یه کم دیگه صبرکنم به نظرم بشینه و کاملاً نگاه کنه و گوش بده .
مامان تینا و رایان
20 مهر 92 12:16
ظاهرا همه بچه ها مثل هم هستن رایان هم تا غفل میشم بالای مبل در حال دویدنه..تمام کابینها رو بستم یا چسب زدم..بجز یکی رو که هی اونو باز میکنه و همه چی رو میریزه بیرون ولی دیگه مثل دختر شما جمع نمیکنه..مادر بیچاره باید جمع کنه.پسر من هم همه این وسایل کمک اموزش رو فعلا میخوره


اره همشون مثل هم هستن .
اعظم
20 مهر 92 13:06
وای مهسا جون چه پست بامزه ای از نورا جونم گذاشتی .واقعا شاد شدم و کلی خندیدم از شیطنتهاش .
از یواشکی نگاه کردن از لای در کابیت و گیر کردن لای مبلهاش برداشتن بالشت هم قد خودش.
واقعا زیبا مینویسی حتی گریه های پشت در حمومش هم با نمک تعریف کردی .
خدا صبرت بده با این شیطون بلا


جدی دوست داشتی باور کن روزانه من با این دخملی اینجوریه خیلی بلا و شیرین شده شما هم منتظر یه این چنین روزایی باش
زهرا
20 مهر 92 14:23
سلام یه تغیراتی رو عکسای گل دخترتون دادم دوست داشتین تشریف بیارین ببینید و نظر بدین.ممنون


چشم الان میام
ویدا
20 مهر 92 22:31
دلمون آب شد واسه این شیطون بلا


مهناز مامان ترلان کوچولو
20 مهر 92 23:17
بوس واسه نورا ی باهوش خودم


ممنون خاله مهناز.
مامان آنی
21 مهر 92 1:20
ای جانم شیطون کوچولو ی ناز
روز به روز داری خوردنی تر میشی با این شیرین کاریهات


مرسی خاله جون با این حرفها خجالتم میدید
مامان بنیتا
21 مهر 92 2:50
ای جووونم به این شیطون بلای خوشگل..ایشالا تنت همیشه سالم باشه و حسابی شیطونی کنی
راستی عزیز دلم 14 ماهگی ات هم مبارررک


ممنون خاله جون بنیتای ناز رو ببوس
مامان نیروانا
21 مهر 92 9:12
عزیز 14 ماهه ی شیرینم همیشه در پناه خدا باشی.
خدا قوت مامان بانو، حالا حالاها باید این مدلی برای نوراجون وقت بذاری که خدای نکرده اتفاق بدی براش نیفته.
خیلی ببوسش گل دختری رو


ممنون فریبای عزیزم اره واقعاً باید تمام سعی و تلاش ووقتم و بزارم واسه نورا خیلی شیطون بلا شده.
چشم شما هم نیروانای ناز من رو ببوس
مامان زهره
21 مهر 92 13:32
واي خدا دخمل شيطوون ما رو نيگا از ديوار راست بالا ميره. خدا حفظش كنه الهي. واقعا دوست داشتني و بانمكه . خيلي خيلي شبيه دختر دايي منه مهسا جون.

مي بوسم روي ماهشو
جيگر طلا خانوم

ممنون مامان زهره خوشحالم که به یادمون هستی و به ما سرمیزنی
مامان فتانه
21 مهر 92 17:23
خاله اون وسط مسطا چیکار میکنی اخ شیطون خانوم


میبینی فتانه جون چی میکشم از دستش
مامان فتانه
21 مهر 92 17:24
وااااییییی ایلین هم خیلی به وسایل خونه کار داشت وداره


چرا؟اینجورین من که کلافه ام
مامان فتانه
21 مهر 92 21:24
نمیدونم ایلین که خیلی به وسایل خونه کار داره و علاقه منده منم خیلی کلافه میشم ولی خوب بهش اجازه نمیدم تا این حد که همه چیزو بریزه بیرون پیش بره انشالله دخملی هم بزرگ که شد دیگه کاری نداشته باشه


امیدوارم انشاله.
لاله
22 مهر 92 8:27
وای خدای من این خوشگل خانوم تو کابینت چیکار میکنه
ماشالا به این دختر ناز و مامانی



کار همیشگیشه ممنون که به ما سر زدی لاله جون
مهتاب
22 مهر 92 14:22
جانم چه بانمک شیطونیهاش
مهساجونم شاید کمی سخت باشه فضولیهای بچه ها اما از این لحظهات لذت ببر، چون وقتی بزرگتر میشن دلت برای همین شطونهایی هم تنگ میشه
من ودخملم ساعتها میشینیم و فیلم عکسهای بچه گی نگاه میکنم دخترم کلی بخودش می خنده
تا میتونی لحظات شیرین با دخملی ثبت کن


اره قبول دارم ولی گاهی اوقات کم میارم .
همین کار ومیکنم فیلم وعکس زیاد میگیرم .چون میدونم دلتنگ میشم.
جیران بخشنده
23 مهر 92 14:50
وروجک ترین دختر دنیا خیلی دوست دارم


مرسی جیران جون ما هم شما رو دوست داریم.
سارا
23 مهر 92 22:04
عزیزمیییییییی کاش پیشم بودی تا اون لوپای خوشمزه تو ماچچچچ می کردم.
الهی قربون این دخمل نازو شیطون یه دل سیر خندیدم


کاشکی اونوقت نورا هم تنها نبود یه دوست ناز کنارش بود خدا نکنه سایدای نازمو یه دنیا ببوس.
مامان الینا جونی
24 مهر 92 19:38
سلام مهسا جون وای چه عکسای نازی از کارای این دختر زیبا گرفتی چقدر شیطون شده این عسلک خیلی شیرین بود و لذت بردم ببوس از طرف من عزیزم


سلام عزیزم ممنون ،آره خیلی شیطون شده از ما هم بوس
فرناز خاله آرسن جون
25 مهر 92 12:45
ااای جونم جیگر من عسل من شیطون شده ،آخه شیطونیهای عسل من با نمکه فدای اون قائم موشک بازی کردنت خیلی ماهی خیلی


شیطون گفتی وبس بلا بگو طلا بگو
فرناز مادر آتیلا
26 مهر 92 10:56
عجب دخمل شیطونی داریم ما تو کابینتها چیکار میکنی خاله .......


کار هر روزشه فرناز جون دیگه عادت کردم
مامان سمانه
26 مهر 92 12:10
وای چه جگریه این دخملی!از طرف من محکم ببوسش مامانی


مرسی چشم حتماً اینم
مريم مامان نيكان
28 مهر 92 19:11
سلام به مهسا جون و نوراي عزيزم ميبخشيد نتونستم بهتون سر بزنم گرفتار درسهام بودم ...واي چقدر دخترمون بازيگوش و بانمك شده .شده مثل زبل خان (زبل خان اينجا زبل خان آنجا زبل خان همه جا)قربون صورت مثل قرص ماهش برم كه تو كابينت پيداش كردند


سلام مریم عزیزم دلمون واست تنگ شده بود اره واقعاً شده زبل خان هههههههه .
خدا نکنه عزیزم این کا هر روزشه تو کابینت بره
تنها
30 مهر 92 11:35
عشقه عشق .... داشتن یه نی نی خوشمل مگه همینطوریه ..... آفرین نورا تشویقت می کنم همچنان به شیطنتهای گوگولیت ادامه بده حال می کنم وقتی میبینم، دوست دارم بچلونمت ناناز .... همه خونه رو به هم بریز حالشو ببر مطمئن باش هیچکی دلش نمیاد یه جوجوی خوشگلو دعوا کنه پس راحت باش جیگر ناناز ......



بله عشقه، میدونم، و لی فکر کنم تا یه مدت دیگه مو رو سر من نمونه .خخخخخخ
مامان ستاره
30 مهر 92 13:36
عکس دخترت رو بزارم ؟ دوست نی نیم شه ؟


بزار اگه دوست داری.
سانی مامی شادیسا
5 آبان 92 16:02
وااای نورا نانازی عاشقتمممممممممممم عروسک ناز
اون صحنه که بالش رو به زور میاره دقیقا من رو یاد شادیسا انداخت
خدا حفظش کنه انشالله
همیشه تنش سلامت و لبای نازش پر خنده باشه


ممنون سانی عزیز شادیسا گلی رو ببوس .