نورا جون نورا جون ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

*** نورا الهۀ نور***

ویروس تب ...

1392/8/6 0:20
نویسنده : مامان مهسا
954 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه ای که گذشت سفرکی 48 ساعته رفتیم جهرم و برگشتیم اما چه سفری، طفلک نورا همین که رسیدیم از صبح 5شنبه تا الان تب شدید و از امروز هم اسهال و استفراغ البته صبح حالش خوب بود و بهتر شد و پیش خودم گفتم اون ویروس لعنتی فرار کرد ورفت اما دیدم نه بعد از ظهر دوباره تب شروع شد.


با وجود اینکه جهرم دکتر برده بودیمش اما دوباره امروز(8/5 )

بردیمش دکتر با حرفهای خانوم دکتر خیلی ترسیدم آخه گفت نمیخوام که نامه بستری بنویسم چون هنوز اشک داره اما اگر دیدی بی حال و بیشتر از این کسل شد و زیر چشمهاش گود رفت باید حتما بستری بشه تو رو خدا واسش دعا کنید بچه ام خوب شه.

الان 5 روزه که از اون سر و صداش و  خنده های بلندش و جیغ های بنفشش و شیطنتاش خبری نیست کسل و بی حالِ، بدون اینکه مثل همیشه که عادت داره رو پام بزارمش تا شیرش رو بخوره ، شیر نخورده سرش رو میزاره رو بالش ، یا فرش میخوابه بی سر و صدا فقط صدای یه ناله خفیف به گوشم میخوره. بی اشتها شده و هیچی نمیخوره شاید تو این چند روزه 5 تا شیشه شیر اونم از 7 درجه ،5 درجه رو خورده .کاملاً ضعیف شده و و بی رمق .

خدایا تورا به خداییت قسم میدم هیچ نی نی مریض نشه و هم نی نی های مریض رو شفا بده تا اون دل پردرد مادرا آروم بگیره، گل ناز من هم خوب بشه طاقت این حالش رو ندارم نمیتونم ببینم . لطفاً خدای من ،لطفاً...نگران

نورای منو ببینید ...امان از این ویروس ...

ساعت 3نیمه شب بالا سرش بیدار بودیم نورا داشت از تب میسوخت و ناله میکرد به همین حالتی که میبینید و منم گریه ...گریهناراحتنگران

الهی مادر بمیره ،قربونت برم اینجا ساعت 8 صبح داشتیم از دکتر برمی گشتیم اصلا ً حال نداشت ودائم بهونه باباش رو میگرفت و علی رغم میل باطنی علیرضا ،که با نشستن بچه زمان حرکت بغلش باشه مخالفِ ،مجبور شد نورا رو بغل کنه تا آروم بشه.

الهی دورت برگردم دور اون چشمهای مخملیت که معلومه از شدت درد به زحمت باز نگهشون داشتی عسلکم.چشم

خونه دایی مرتضی بعد از برگشتن از دکتر که به خاطر اروم کردن نورا مجبور شدیم اون رو بزاریم روی میز تحریر مریم که بازی کنه و کمتر بهونه بگیره، یه مداد و کاغذ دادم دستش که نقاشی بکشه .

الهی قربون مداد دست گرفتنت بشم من.

فقط خواستم که بی خبر از حالمون  نباشید و گرنه خدا شاهده این چند روزه من وعلیرضا از پا افتادیم  باور کنید الان که دارم این مطلب رو مینویسم چشمام داره از فرط بی خوابی میسوزه و از صبح تا حالا معده درد شدید دارم علیرضا هم از طرفی دیروز تا حالا سرما خورده و اونم تب و لرز داره .اما مهم نوراست که خوب شه و دوباره از سر و دوشمون بالا بره و بازی کنه و بخنده ،حتی به جیغشم راضی هستیم اما هرچه زودتر خوب شه با اینا خستگیمون در میره و الان هم طفلک به خاطر داروهای خواب آوری که میخوره از ساعت 9 خوابه و من شروع به نوشتن کردم تا اینکه الان کاملش کردم آخه هر از نیم ساعت ناله میکنه و نق میزنه و بدو بدو میرم بالا سرش .

به هر حال از دوستان خوبم که با نظرات و پیشنهادهای خوبشون من رو دلگرم کردن سپاسگزارم و اگر پیشنهادی دارید واسه اینکه نورا زودتر حالش خوب شه با جون و دل پذیرا هستم.

مابقی عکسهای سفرکمون و غیره رو سر فرصت میزارم. نورا جون حالش بهترشه منم جون میگیرم و کلی عکسهای خوشکلش رو میزارم.

 امروز نوشت:(8/6)

نمیدونم از تب بنالم و شکوه کنم یا از اسهال و استفراغ یا همینم مونده بود  از حساسیت ...آخه چی میخواین از جون بچه ام کلافهکلافهکلافهگریهگریهگریه

الهی شکر نورا امروز یه کوچولو تبش اومد و پایین و کم کم قطع شد .تصمیم گرفتم بعد ازظهر به خاطر روحیه خودم و نورا یه سر رفتم خونه یکی از اشناهای قدیمی که سابقۀ این اشنایی به 30 سال میرسه خیلی حالم گرفته بود و اصلاً طاقت دیدن گریه های نورا با اون حالش پشت سر علیرضا رو نداشتم ،اماده شدیم و رفتیم...

ساعت 5 بود که دیدم نورا صورتش داره قرمز میشه تا 6 صبر کردم دیدم نه بدتر شد روی شکم وکمرش هم دون دون قرمز شد، زنگ زدم به علی نوبت دکتر گرفت . این چند روزه کارمون شده دکتر بازی برای بار سوم نورا رو بردیم دکتر ،خودم حدس میزدم حساسیت به دارو باشه ،دکتر گفت: بله حساسیت به دارو سفکسیم و کلاً خانواده سفکسیم پیدا کرده ،دارو رو عوض کرد واسش آمپول نوشت من که طاقت نداشتم علیرضا خوش تنهایی نورا رو برد و به من گفت نیا تو فوراً گریه میکنی .حالا طفلک از اسهال شدید پاش سوختگی شدید پیدا کرده و حسابی درد داره اینطور که معلومه همه چیز دست به دست هم دادن واسه طفل معصوم من .

عکس برگشت از دکتر...

طفلک دونه های حساسیتش رو میبینید ...

امروز صبح دیدم پتو رو کشیده رو صورتش فکر کردم داره دالی بازی میکنه رفتم دیدم نه الهی قربونش جلو tv خوابش برده.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (33)

مامان کیانا
6 آبان 92 7:56
الهی بمیرم واسه این گل دخمل ناز
ایشالله زودتر خوب میشه مامانی نگران نباش
نورا جون خوب میشه و دوباره خنده هاش و شیطونیهاش و جیغ های بنفشش خونه رو پر می کنه .
مریضی بچه ها خیلی مامانها رو اذیت می کنه ، ایشالله نی نی ها هیچ وقت مریض نشن
این گل هم تقدیم نورا جون و مامان گلش


خدا نکنه به خدا یه چشمم اشک یه چشمم خون این چند روزه طفلک اصلاً حال نداره مرسی از دعای قشنگ عزیزم کیانا رو ببوس
پونه
6 آبان 92 8:19
سلام آبجی خیلی ناراحت شدم ایشا... نورا جونم هر چه زودتر خوب میشه


ممنون پونه عزیزم انشاله
زهرا سایپا
6 آبان 92 9:19
مهساجان سلام بخدا خیلی ناراحت شدم نورا جون مریضه انشاءاله هرچه زودتر بهتربشه ناراحت خودت نکن خوب میشه ملوسک نورا جونو ببوس


ممنون زهرای عزیزم که بهمون سر میزنی ،خوشحالم میکنی به خدا مرسی از دعاهاتون و دلگرمیهای خوبت.
مامان تینا و رایان
6 آبان 92 11:56
ای واییی امان از دست این ویروسها تا میخوایم بچه ها جون بگیرن یهو یه ویروس عجیب غریب میفته به جونشون تینا هم اصل حالش خوب نیست دیشب تا صبح سرفه میکرد


الهی بمیرم واسشون نورا هم همینطور بی حال افتاده شادی جون بچه ام نصف شده به خداخدا شفا بده ایشاله
اعظم
6 آبان 92 12:32
مهسای عزیزم برای نورا جون دعا میکنم تا زودتر خوب و سرحال بشه تا تو گلم هم کمتر عذاب بکشی .
خدا هوای همه بچه ها رو داره .خودش مواظب نورا جون هم هست .



ممنون اعظم عزیزم و مهربونم .
مامان تینا و رایان
6 آبان 92 13:02
رمز رو کپی نکن عزیزم دستی وارد کن اگه نشد احتمالا به خاطر مرورگرت هست با اینترنت اکسپلورر امتحان کن


الهی فدای تو شادی شادم اوکی درست شد مهربونم.
مامان محیا
6 آبان 92 13:45
الهی من بمیرم واسش به خدا حالم گرفته شد خب نورا هم مثل محیا برای من عزیزه اگرچه هنوز ندیدمتون ولی مهرتون محبتتون در دلم جای گرفته و باغم هاتون غمگین میشم وبا شادی هاتون شاد میشم به حق جد خودش وجد محیا خدارو قسم میدم که نورای عزیزم خوب بشه.البته میدونی که مریضیش زودگذره وخوب میشه نگران نباش مهساجون این فصل فصل بدیه من هم دلم آشوبه وقتی محیا تب بکنه امیدوارم که توی پست بعدی خوب شدن دخملی طلا رو ببینیم

خدا نکنه ممنون که این همه به ما لطف داری عزیزم مرسی که احواپرسمون بودی وهستی. ممنون از دعات عزیزم امیدوارم که زودتر خوب شه نورا .
محیا جون رو ببوس.




مامان فهيمه
6 آبان 92 14:43
عزيزم بد نباشه نوراى قشنگم
چقد بى حاله طفلى،انشالله زودى خوب شه
عزيزم خصوصى دارى


ممنون فهیمه جون که حال نورا رو پرسیدی طفلی حالا تبش قطع شده حساسیت به سفکسیم گرفته . بابت رمز ممنون
جیران بخشنده
6 آبان 92 15:44
الهی من بمیرم ایشالا زودتر خوب شی وقتی عکسات رو دیدم دلم رفت


خدا نکنه مرسی که احوالپرسی کردی.
سمیه سایپا
6 آبان 92 15:46
سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم وقتی دیدم دخترگلت این جورمریض شدهاسپندبراش دودکن چشم خورده براش دعامیکنم هرچه زودتربهتربشه ببوس اون صورت مثل ماهش


ممنون عزیزم خیلی خوشحال شدم اسمت رو که دیدم بهمون سر بزن اروم میشم و از تنهایی در میام.دلم واستون تنگ شده به خدا، ممنون که دعا گوی نورا هستی مهربونم ما هم شما رو میبوسیم
مامان آوا
6 آبان 92 19:57
آخی نورا خاله زودی خوب شو نگرانتیما . مامانی تو هم خودتو ناراحت نکن بچه ها با این چیزها بزرگ میشن . همه ما ها این دوران گذروندیم. عزیزم


الهی دورت بگردم دوست خوبم ،الهی شکر امروز یه کوچولو تبش قطع شده اما صورتش و بالاتنه یه تکه دونه های قرمز ریخته بردمش دکتر همین الان اومدم طفلی دارو جدید گرفت اخه حساسیت به سفکسیم نشون داد.ممنون از دلگرمیهای خوبت .دوستتون دارم.
مامان محیا
6 آبان 92 21:42
سلام مهساجون الان رفتم توی نی نی گپ اسم نورا جون رو توی نی نی های آنلاین دیدم درخواست دوستی دادم ولی اتفاقی نیافتاد .من زیاد وارد به نی نی گپ نیستم من نمیتونم اسم وبم رو توی نی نی های آنلاین ببینم توی تنظیمات هم رفتم


اره انلاین هستم ولی دور کار بودم الان نظرت رو دیدم چشم الان میام .
الناز مامان طاها
6 آبان 92 22:07
واي بغض گلوم و گرفت،هنوز خوب نشدهنميدونم اين ويروس لعنتي ديگه كجا بوده خيلي از بچه ها گرفتنانشالله زود زود خوب ميشه،مهسا جون اسپند و صدقه يادت نره


عزیزمی النازم طفلک امروز عصر تب رهش کرد حساسیت به سفکسیم پیدا کرده تمام صورتش و بدنش شده دون دون قرمز درگیر این هستم .مرسی حاش رو پرسیدی.چشم حتماً اسفند دود میکنم.
مامان محیا
7 آبان 92 0:02
خواهش میکنم عزیزم .خودمم نمیدونم هرکاری میکنم نیتونم توی لیست آنلاین باشم


بابای یسری جان
7 آبان 92 7:00
با سلام
خیلی ناراحت شدم و با تمام وجود این حس نگرانیتان را درک می کنم ، شاید دعا برای این دختر خوشگلمون تنها کاری باشد که از دستمون بر میاد ، در هر صورت از خدای بزرگ می خوام نورای گلم رو لباس سلامتی بپوشونه ( آمین یا رب العالمین )
انشاءالله بهتر که شد بی خبرمون نذارید


سلام ممنون که سر زدید و جویای حال نورا شدید مرسی از دعای قشنگتون.چشم حالش بهتر بشه حتماً خبر میزارم.
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
7 آبان 92 13:53
خدا نکنه این فرشته ناز مریض شه انشالله هر چه زودتر خوب شه این عروسکِ ناز الهی آمین


ممنون دوست خوبم انشالهمرسی که سر زدی.
مامان سمانه
7 آبان 92 13:53
عزیزم،اشکمو در آوردی مهسا جونقربونت برم.کاملا میفهمم چی میکشی،تو تعطیلات سروش هم ویروس گرفت و پاهاش شدید سوخت...
باید دوره اش طی بشه این ویروس لامذهب دفع بشه،فقط مواظب باش آب بدنش کم نشه،دعا میکنم،فقط این کار ازم برمیاد....


خدا نکنه به قول شما و دوستان باید صبر کرد تا دوره اش تموم شه مرسی که احوالپرسمون بودی دوست مهربونم
بهار مامانه برسام
7 آبان 92 16:31
گل نازم رمز رو براتون فرستادم
هزارماشالله به این دخمل ناز
خدا حفظش کنه
قربونش برم که از الان به نوشتن و مداد دست گرفتن علاقه داره مثل برسام هم عاشق رانندگیه که....الهی دورش بگردم
جیگر اون لالا کردنت ناز گلم
قربون این دخمل ناز
مامانی گل حتما برای این دخمل خوشمل اسپند دود کن هزارماشالله خیلی ناناسیه
خدا حفظش کنه

خدا نکنه زنده باشید ممنون دوست عزیزم باور کن هر شب واسش اسفند دود میکنیم برسامم رو ببوس ممون از رمز
سمیرا
7 آبان 92 17:47
الهی بمیرم واسه این دختر ناز حق داری عزیزم به خدا مریضی بچه خیلی سخته ایشالله زودتر خوب شه فداش شممممممممممممم


خدا نکنه سمیرا جونم خیلی سخته خیلی ممنون که حالش رو پرسیدی
الناز مامان طاها
7 آبان 92 21:35
اي جان عروسك خالهاي ويروس لعنتي چي ميخواي از جون خوشگل خالهاين حساسيت ديگه از كجا پيداش شد


میبینی النازی چی دارم میکشم
مامان ستاره
8 آبان 92 0:05
سلام ، آخی خیلی دلم شکست و گریه ام گرفت ایشالله هر چی زودتر خوب خوب شه واسش دعا می کنم با اینکه می دونم دعای من به جایی نمیرسه ........ الهی بمیرم واسش ، خیلی غصه ام گرفت ...


خدا نکنه عزیزم الهی شکر بهتره فقط درگیر حساسیتشم هستم.مرسی که حالش رو پرسیدی
مامان محیا
8 آبان 92 11:02
سلام مهساجون حال نورای عزیز چطوره؟من نگرانش شدم


الهی شکر بهتره فقط درگیر حساسیتشم هستم.مرسی که حالش رو پرسیدی.
فرناز مادر آتیلا
8 آبان 92 12:23
سلام عزیزم ........بابت مریضی نورای خوشگلم خیلی ناراحت شدم انشالله هر چه زودتر خوب خوب بشه .....اما چون قبلا پیش اومده بود که آتیلا تب وحشتناکی گرفته بود طوریکه به 39.5 هم رسیده بود و پایین نمیومد میخواستم بگم اگه دیدی ی موقع تب رفته بالا و پایین نمیاد حتی با شیاف و شربت استامینوفن ...ی کوچو لو شربت ایبو پروفن بده ....گرچه دکترها زیاد پروفن و قبول ندارن اما اینجور مواقع که تب ی دفعه میره بالا واقعا تاثیر داره و 5 دقیقه ای 39 رو میاره 37 ....خیلی خوبه البته فقط واسه اینجور مواقع ......فقط خواستم از تجربه خودم بهت گفته باشم ..........حالا انشالله که زودی خوب میشه ...ببوسش گل دختروووووووووووو

ممنون فرناز عزیز اتفاقاً جهرم که دکتر بردمش برفن بهش داد اما خدا رو شکر دیروز تا حالا تبش پایین اومده فقط درگیر حساسیت با اون سفکسیم لعنتی هستم که نورا دچارش شده.بازم مرسی خوبم.
پونه
8 آبان 92 16:35
سلام آبجی خوبی ؟ نورا جون بهتر شد ؟


سلام عزیزم اره الهی شکر اما در گیر حساسیت داروییش هستم.
نرگس مامانه باران
8 آبان 92 17:23
الهی بمیرم آخه چراااااااا؟ طفلکی نورا
ایشالا که الان بهتر شده خیلی نگرانش شدم به خدا از بس خوشگله هزار ماشالا
همش چشم میخوره
بارانم به سفکسیم حساسیت داره و من همیشه به دکتر میگم و داروی دیگه تجویز میکنه
راستی عزیزم چون خیلی ضعیف شده براش عصاره گوشت درست کن
یه مقدار گوشت گوسفندی رو داخل شیشه خالی (ظرف سس ) بریز و کمی هم نمک و یه کوچولو پیاز بعد در شیشه رو محکم ببندو داخل قابلمه بزار و توی قابلمه رو پر از آب کن و 7 الی 8 ساعت روی گاز بزار پپزه و وقتی پخت بده بخوره من چون باران خیلی بد غذاست عصاره گوشت رو با قطره چکان بهش میدم


خدا نکنه دستت درد نکنه نرگس جون چشم حتماً این کار رو میکنم ممنون از راهنماییت.
مامان هدیه
8 آبان 92 19:40
الهی فدای اون چشای نات بشم
ایشالا که به زودی خوبه خوب شه خیلی ناراحت شدم


ممنون دوست خوبم.
جیران بخشنده
8 آبان 92 23:38
عزیز دلم آخه چرا این همه بلا سرت میاد


نمیدونم به خدا نورا خیلی به چشم میاد جیران جون.
محدثه
8 آبان 92 23:58
الهی بمیرم ایشالا هر چه زودتر خوب خوب شه


خدا نکنه یه کوچولو بهتره ممنون که سر زدی.
مامان الینا جونی
9 آبان 92 10:28
سلامممممم ای وای من نورا جونم هم عزیزم دلمممم انشاا... زودی خوب شه آخه منم درگیر الینا بودم الینا هم همینطوری شده بود و خداروشکر الان بهتره عزیزم میفهمم چی کشیدی فکر کن منم همین حال و داشتم انشاا... با عکسای شیرین و شاد ببیینیم عزیزعسلم رو


سلام وای خدای من الینا هم .
خوشحالم که میگی بهتره نورا هم بهتره الهی شکر.مرسی که احوالپرسمون بودی.
الناز مامان بنیا
9 آبان 92 11:49
دو روز نییومدم چه تکنولوزی را افتاد تو این وبلاککک عشقمممم


هههههههههه خوشت اومد عزیزمممممممم مامان فعال دیگه...
بابا و مامان
9 آبان 92 21:55
سلام خدانگه داره گلتونو به ما هم سر بزنید ایشاالله هیچ وقت مریض نشه


ممنون چشم حتماً
شقایق مامان آرشا
10 آبان 92 11:55
خاله فدات ایشلا بلا دور باشه مامانی خسته نباشید می دونم خیلی سخته


خدا نکنه شقایقم ممنون که بهمون سر زدی دست دردنکنه آرشا نازم رو ببوس
حمزه
22 آبان 92 16:28
سلام مرسی که اومدید وبلاگم شما با ااااااااااااااااااااااااااااااااافتخار لینک شدید
مامان مهسا
پاسخ
خواهش میکنم از لطفت بی دریغتون ممنون ما هم شما رو لینک کردیم.