نورا جون نورا جون ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

*** نورا الهۀ نور***

به خاطر ستاره...

1392/8/29 16:35
نویسنده : مامان مهسا
1,293 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها یه کم بی حوصله ام  و احساس خستگی میکنمخنثی اما با این وجود دلم نمیاد که به اینجا نیام و بهتون سر نزنم سعی میکنم همه دوستان رو زیر چشمچشم داشته باشم  ونگذارم ا ز زیر تیغ نگاهم عینک خارج بشن اما از دوستانی که دیر بهشون سر میزنم عذر میخوام خجالت.

نورا 8 روزی میشه که وارد 16 ماهگی شده و مثل قبل همونطور شیطون وبلا و کنجکاوِ،هرچی رو میخواد بدون اینکه به من بگه البته اگر بتونه بیاره و از من کمک نخواد ،میاره و به من میگه بیا ،مامان بیا ،با با یعنی باز کن ،ماچهای ابدار و چسبون میده .میگم نورا بوس عاشقانه فوراً لب میزاره رو لبم،عاشق نون سنگک و پنیر لیقوان با گردو ِ (شام هر شب بابا علیرضا نیشخند)وقتی غذا میخواد میگه به به و موقع شیر خواستن میگه مَم،وقتی میخواد خودش رو لوس کنه میاد میچسبه بهم و میگه بَبَل یعنی بغلم کنبغل  ومن با تمام وجود بغلش میکنم و اونم سر میزاره رو شونه ام و هراز گاهی نگاهم میکنه و چنان نازی میکنه که من رو  وادار میکنه بوسه بارونش کنم.ماچماچماچ.

ساعت بیداریش الان چند روزه شده 9صبح و طبق معمول tv به محض چشم با زکردن .

به چایی هم میگه تایی و چایی شیرین با بسکویت مادر  رو خیلی دوست داره.

کلمه عمه ودایی رو خیلی در روز تکرار میکنه .اسم عمه کوچیکش مژگانِ میگم بگو میگه مووجان البته اگر سر خلق باشه و گرنه فوراً میگه عمه،

تلفن که زنگ میخوره خانوم شده تلفن چی خونه با سرعت هزار از مبل میره بالا و تلفن رو جواب میده و به هرکس هم پشت خط باشه اول میگه ایوو(الو)، عیی(علی)،بابا وچنان ذوق میکنه که نگو.

عکس خودش رو روی صفحه لب تابم میبینه، میاد و خودش رو میبوسه میگه نونو (نورا)  .

یه کار جالب دیگه که میکنه قبلاً گفتم که به پتوش خیلی وابسته اس اما تازگیها اونو میگیره توبغل محکم فشار میده و بوس میکنه و شیشه شیرش رو اول به اون میده .

عروسکاش رو میاره میخوابونه رو بالش خودش و پتوش رو هم میده روشون یا گاهی وقتی میخواد اونارو بزاره روی پاش واسشون لالایی بخونه و شیشه  نوزادی خودش رو دادم بهش که بازی کنه اون رو میاره میده به عروسکاش .

میره تو اتاق ودر و میبنده ،میرم بهش نگاه میکنم میبینم ساکت نشسته و داره با وسیله هاش بازی میکنه منم در میزنم میاد در و نیمه باز میکنه، میگم سلام نورا جون دستم رو دراز میکنم به نشونه سلام بهم دست میده و ازش اجازه میخوام تا درو باز کنه من برم خونش اونم در و باز میکنه و میدوه و میخنده.

دوتا ساک دستی دارم یه آبی یکی دیگه اشم قرمزِ اونا رو به جای کیف میندازه رو دوشش و اسباب بازی میریزه داخلش وبا خودش حرف میزنه و تو خونه میچرخه نمیدونید دیدن این صحنه ها چقدر من و ذوق مرگ میکنه دلم میخواد همونجا بخورمش ولی نمیتونم برم نزدیک آخه دلم نمیاد حس بازیش رو خراب کنم البته بعضی وقتا طاقت نمیارم .

دستگاه تن تاکم رو میاره و میگه با(باز )واسش باز میکنم میگه اِک (یک)دو(دو)تِههه(سه)سه رو کشیده میگه.خیلی شیرین کاری میکنه خیلی، بعضی هاش روهم خاطرم نیست.آخه لحظه ای  انجام میده.

توکا رخونه هم کمک میکنه مثلاً بعد از ناها رخوردن فوراً جارو شارژی رو میاره که من جارو کنم ولی به نظرم بهونه است آخه اون و دوست داره به همین دلیل میره میاره و گردگیری هم واسم میکنه خدایاااااا آخه این چه نعمتیه که به من ارزونی داشتی به چه زبونی شکر گذارت باشم نمیدونم ...

راستی عنوان این پست رو گذاشتم به خاطر ستاره چون ستاره جون اصرار داشت که من عکسهای جدید این روزهای نورا رو واسش بزارم منم که عنوان نداشتم گفتم این بهترین بهانه است واسه انتخاب عنوان و تصمیم به این گرفتم. پس به خاطر خاله ستاره بریم اونور صفحه روهم ببینیم...نیشخند

پیش به سوووووووووووویِ ادامه مطلبچشمک

الان که دارم این مطلب رو میزارم نورا خوابه و تا این لحظه 1سال و 3 ماه و 9 روز و0ساعت و 25دقیقه و 20 ثانیه سن دارد.

بفرمایید خاله ستاره جوووووووووووون نووووووووش جوووووووونلبخندمژه

 

ستاره جووووووووووون راضی شدیییییییییییییینیشخندچشمکقلب

   این فیلم یک ساعت پیش نوراست میبینید تو رو خدا روز و حالم و از صبح تا شب همینه ببینید چی میکشم هرچی خونه رو نظافت و جمع و جور میکنم فایده نداره روز از نو روزی از نو،من الان اینجوریمکلافهکلافهاوهاوه

به نظرم تا یه مدت دیگه باید صمصاری بیاد تو خونه واسه اسباب اثاثیه شایدم به درد نخوردن و گذاشتیم سر کوچه اون ماشین نارنجی ِ شهرداری هست بیاد اونا رو بار کنه ببرهزباننیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (35)

الناز مامان طاها
29 آبان 92 16:26
اخه مهسا جون چقدر من اين دندونام و بهم فشار بدم به خاطر اين عروسك،ميخوام بوس بارونش كنمخدا واست نگهش دارهانشالله شاهد خوشبختيش باشيچه عروسي بشه اين عروسك
مامان مهسا
پاسخ
الناز جون شما همیشه به نورا لطف داشتی وداری ممنون که هر روز بهمون سر میزنی و هوامون رو داری الهی بمیرم این کارو نکن دندونات خراب میشنمزاح بود النازی
مامان تینا و رایان
29 آبان 92 16:33
عزیز دلم خاله قربون خاله بازیهاتخیلی شیرینی ملوسک..چه قشنگ خودشو سرگرم می کنه از الان داره تمرین مامان شدن می کنه با عروسکهاش مرسی که با همه گرفتاریها به ما هم سر میزنی عزیزم
مامان مهسا
پاسخ
خدانکنه شادی جون انشاله زنده باشی لطف اری شما هم منت میزاری بر ما که روزانه چند بار به ما سر میزنی عزیزم خدا حفظت کنه ایشااله
پریسا
29 آبان 92 16:34
مامان خوش ذوق.حوصله نداری اینی اگر سر حال باشی... ممنون که به ما سر میزنی برای نورا جون و مامان مهسا
مامان مهسا
پاسخ
وای پریسای گلم تو رو چرا اینقدر خدا خوب کرده مهربونم مرسیییییییی که میای نه بابا اینقدرام هم که میگی نیستم
مامان تینا و رایان
29 آبان 92 16:35
نمی دونم نظرم رسید یا نه گاهی نمیدونم چش میشه میپره یهوخلاصه اینکه این دخمل شما دل ما رو برده ممنون که بهمون سر میزنی با همه گرفتاریها عزیزم
مامان مهسا
پاسخ
بله رسیده بود ممنونم عزیزم وظیفه است چون دوستتون داریم میایم پیشتون
مامان محیا
29 آبان 92 17:10
پروردگارا مرا بضاعت بقدریست که نمیدانم در حق عزیزانم چه دعایی بکنم اما میدانم که تو از حال آنان آگاهی ،پس بهترینها را برایشان آماده ساز که خزانه تو هرگز تهی نمیگردد.
مامان مهسا
پاسخ
ممنون از دعای قشنگت
مامان ایمان
29 آبان 92 17:11
خصوصی
مامان مهسا
پاسخ
چشم
مامان محیا
29 آبان 92 17:17
تورو خدا ببینید چ کارایی میکنه این دخمل جیگر ماقربون اون حرف زدنش برم من
مامان مهسا
پاسخ
خدا نکنه عزیزم ،میبینی چکار میکنه
مامان محیا
29 آبان 92 17:18
پروردگارا مرا بضاعت بقدریست که نمیدانم در حق عزیزانم چه دعایی بکنم اما میدانم که تو از حال آنان آگاهی ،پس بهترینها را برایشان آماده ساز که خزانه تو هرگز تهی نمیگردد.
الهام مامان محیا
29 آبان 92 17:44
اااااای جونم چقدر شیرینکاری...آفرین پس پتو هم شده نی نی مجازی نورا خانوم حالا چرا حوصله نداری مهسا جونم؟ نبینم غمگین باشی ها عکسها و شیطونی هاش هم که مثل همیشه جااااااالب و مامانم که مثل من همیشه دوربین به دست
مامان مهسا
پاسخ
نمیدونم الهامم به خدا کسلم اگر دوربین به دست میشم میخوام بی خیال قضیه شم چون خیلی بی دلیل اما نمیشه دوباره میاد سراغم
مامان تینا و رایان
29 آبان 92 19:03
مهسا جون یه دور ریفرش کن شاید نشون داده بشه..نمیدونم ربطی داره یا نه ولی چک کن ببین تو قسمت نی نی من از مدیریت وبلاگت گزینه نی نی من فعال باشد تیک خورده یا نه..اگه نداره تیک بزن.
مامان مهسا
پاسخ
این کا رو کردم نی نی من هم فعالِ ممنون عزیزم بی خیال مهم اینه که ما به روزیم
مامان پارساجونی
30 آبان 92 0:59
عزیزدلمقربونش برم که اینقدر شیرین وعسله این دخمله شیطون ماشالله هزار ماشالله خدا بهت یه فرشته کوچولویه ناز و دوستداشتنی داده نبینم غم نشسته باشه تو دلت مهربونم ممنون که بهمون سر میزنیاز طرف من یکم این عروسک خوشگلو بچلونش عزیزم
مامان مهسا
پاسخ
خدا نکنه خاله مهربون لطف داری عزیزم شما همتون انرژی زا هستین واسم مثل ویتامین سی میمونیدچشم میچلونمش
مریم مامان شاینا
30 آبان 92 1:12
مییییییییییییبووووووووووووووووسمممممممت شیرین زبونم فدات خاله جون که تو کار خونه ب مامان جونی کمک میکنی
مامان مهسا
پاسخ
ممنون مریم عزیز مرسی که بهمون سر زدی
مامان الینا جونی
30 آبان 92 7:16
خیلی شیرین بود تو رو خدا یه خورده به ماهم فکر کن خودت که اونجاییی و بوسه بارونش میکنی اونوقت مارو تشنه لب میذارییییییییی من الان حوس کردم ببوسمش کاری هم ندارم چیکار کنم خودت میدونی که خانومای باردار اگه حوس کنن باید چییییی
مامان مهسا
پاسخ
عزیزم چشم به جات بوسش میکنم اما مثل بوسه های خودت نمیشه عیب نداره بزار چشم بچه ات سبز میشه .
مامان ستاره
30 آبان 92 12:48
وقتی دیدم عنوان رو نوشتی به خاطر ستاره کلی ذوقیدم ولی راضی به زحمت انداختنتون نبودم عزیزم ببخش ... وای نه سیر نشدم آخه هر چه قدر نگاه می کنم سیر نمیشم و دوباره می رم از اول ... دوست دارم حسابی بچلونمش ... عشقه عشق ... ما قبلا یه همسایه داشتیم من بچه اش رو همش میاوردم خونه مون البته مجرد بودم بعد که ازدواج کردم و از اونجا پا شدیم مامانش می گفت تا میام بیرون بدو میاد پشت درتون و هی تو رو صدا می کنه و می گم منم باز کن و وقتی می بینه کسی نیست می گه تو رو خدا باز کن طاهره ( اسم اصلیم طاهره هست به خاطر اینکه تو وبلاگ شناخته نشم پیش دو ست و آشنا گذاشتم ستاره ) آخه دوست ندارم منو بشناسن ... هیچی دیگه اون بچه رو از صبح میاوردم خونمون بعضی موقع تا شب می موند و وقتی مامانش میامد دنبالش دوست نداشت بره برای خودش بعد از ظهر رو پام می خوابید با ما غذا می خورد ... اونم مث نورای شما خیلی ناز بود الان کلاس اول هست دلم براش تنگ شده ...عروس گلم رو ببوس من که از نگاه کردنش سیر نمی شم .. حتما اسپند دودش کن عزیزم تا همه چی ازش دور باشه همیشه عزیزم ... کاش نزدیکتون بودم تا حسابی می چلوندمش .. بوس .. ببخش سر تو درد آوردم بازم یه دنیا ممنون به خاطر لطف بی حدتون
مامان مهسا
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم امیدوارم که خدا یه نی نی ناز بهت بده تا حسابی سرگرم بشیبشید یه خانواده خوشبخت سه نفره
مامان الینا جونی
30 آبان 92 18:53
سلام مهسا جون بخدا شرمنده واسه اون کاری که ازم خواستی تو ذهنم بود ولی همین که میخواستم از همسری سوال ککنم که میشه ایمیل کنم یا نه فراموش میکردم بالاخره سوال کردم اگه هنوز کاری نکردی واسه فیلتر شکن ایمیلتو واسم بذار تا واست ارسال کنم گلم بازم شرمنده که اینقدر دیر شد
مامان مهسا
پاسخ
نه خواهش میکنم مهربونم چشم حتماً اتفاقاً هنوز درستش نکردم ایمیل بابای نورا و خودم رو واست میزارم.
مامان نرگس
30 آبان 92 18:59
وای چه عکسهای خوشگلی........... چقدرم شیرین شده دخملمون قربونش برم عاشق اینه یه چیزی بزاره زیر پاشو بره بالا خیلی نازی خاله
مامان مهسا
پاسخ
خدا نکنه لطف داری نرگس جون اره خیلی دوست داره تو هوا باشه
مامان الینا جونی
30 آبان 92 23:04
سلام عزیزم ایمیلتو چک کن کاری داشتی حتما واسم پیام بذار
مامان مهسا
پاسخ
فدای دستت مهربونم
مریم مامان مهتا
30 آبان 92 23:29
چه دختر شیرینی ، مهسا جون خدا برات حفظش کنه همیشه سلامت باشه عزیزم مهتا نصف نورا ریخت و پاش نداشت من غر می زدم الان فقط میگم خدا بهت توان بده که ریخت و پاش ها رو جمع کنی و این شیطون بلا هم همیشه خندون باشه برای نورای دوست داشتنی
مامان مهسا
پاسخ
ممنون مریم عزیز خوشحالم که دوست خوبی مثل شما دارم تا اینجوری دلداریم بده ما هم شما رو میبوسیم
مامان رها
1 آذر 92 0:06
خیلی خیلی دختر شیرین و خوشکل و ملوسیه خدابراتون حفظش کنه
مامان مهسا
پاسخ
لطف داری مامان رها جون همچنین عزیز شما رو خدا حفظ کنه
ماهک
1 آذر 92 0:16
مامان مهسااااااااااااا تو بی نظیری! چه عکس های خوشکلی گذاشتی ...واقعا شرح حال روزهای نورا جونم و تکیه کلام هاش خیلی شیرینه خیلی خوشحالم کردی به وبلاگم سر زدی عزیزم
مامان مهسا
پاسخ
نه بابا اینقدرام که میگی نیستم چشمات قشنگ میبینه دوستتون داریم که بهتون سر میزنیم عزیزم سالم باشی
مامان الینا جونی
1 آذر 92 10:26
میخوای واست درست کنم ؟بعدا خودت پسوردشو عوض کن
مامان مهسا
پاسخ
اره ممنون میشم
مامان الینا جونی
1 آذر 92 10:32
عزیزم اصلا شماره تلفن نمی خواد وقتی وارد صفحه اصلی بشی البته وقتی فایل رو تو دستاپ بازکردی و فایل exe رو دیدی و اجراش کردی اون صفح باز میشه میری قسمت نان نویسی و فقط یه سری مشخصات اولیه ازت میخواد همین .بازم خبرم کن چیکارکردی
مامان مهسا
پاسخ
نمیدونم واسه من که اینجوری پیغام میده و دائم ارور میده
مهناز مامان ترلان کوچولو
1 آذر 92 11:31
عزیزم نورا خیلی شیرینه خیلی عاشقشم ناز گل رو ببوس راستی خسته نباشی مهسا جون من واقعا درکت میکنم جون ترلانم همینجوری هی خونه رو کثیف میکنه
مامان مهسا
پاسخ
ترلان منم عسل و شیرینه منم به شما خسته نباشی میگم بوس واسه هر دو
مامان الینا جونی
1 آذر 92 12:27
سلام عزیزم ایمیلتو چک کن یه پسورد برات اومده اونو واسم بفرست .داره تموم میشه
مامان مهسا
پاسخ
ممنون عزیزم چشم الان
فرناز خاله آرسن جون
1 آذر 92 12:44
خاله جون بیا منم ببل کن قربون اون شیرین زبونیهات من که اینارو میشنوم قند تو دلم آب میشه عسل من ماهه دیگه عکسهات رو هم که میبینم بیشتر دلم مخواد بیام بوسه بارونت کنم واقعا مامان مهسا حق داره طاقت نیاره و بیاد تورو بوسه بارون کنه بین خودمون بمونه آرسن هم نمیذارم بازی کنه فوری میرم بغلش میکنم اونقدر بوسش میکنم اخر سر یه بشکون میگیره ولش میکنم مامانم که عکسهای نورا رو میبینه میگه فری وای نشونم نده دلم میخواد اینجا بود بغلش میکردم میگم مامان ذاتا نورا عروس خودم میشه این قسمت بد آموزی داره فقط دادماد یه کم کوچیکتر میشه اونم مد
مامان مهسا
پاسخ
فدات شم فرنازم با این حرفهای تو قند تو دل منم اب میشه خیلی لطف داری عیب نداره عروس خودت به قولاً مد داماد کوچکتر باشه خخخخخ سلام به خانواده برسون .ارسن من رو هوارتا ماچی کن
اعظم
1 آذر 92 12:56
سلام مهسا جونم .خوبی؟خدا بد نده چرا بی حوصله و کسل .نکنه ناقلا تو هم دست به کار یه شیطونک دیگه شدی فعلا که با داشتن دختر شیرینی که داری دل همه رو بردی و حسابی با عکسای نازش و هنر دست خودت در عکاسی طرفدار داره . دوستون دارم .مرسی بهم سرزدی گلم
مامان مهسا
پاسخ
سلام عزیزم شما چطوری؟نه بابا نورا واسه هفت پشتم بسه شما هم لطف دارید به نورا اگر یه روز پیشتون باشه اون موقع میدونید که چی میکشم من هر روز از دستش اینجوریمما هم دوست داریم
پریسا
1 آذر 92 14:04
خصوصی
مامان مهسا
پاسخ
فدای تو پریسای مهربونم که من رو مورد اعتماد دونستی امیدوارم دوستیمون مستدام باشه واسه همیشه بابت ر م ز ممنون
مامان الینا جونی
1 آذر 92 14:08
نمی دونم واسه چی همین آخری داره خطا میده سرعت هم پایینه شب باز ببینم چیکار میشه کرد انشاا... درستش میکنیم
مامان مهسا
پاسخ
تو رو خدا حلالم کن خیلی بهت زحمت دادم با این اوضاع و احوالت دستت درد نکنه جاریم هم پیگیره ممنون
اعظم
1 آذر 92 19:02
خداوندا!تو می دانی که من دلواپس فردای خود هستم مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را ...مبادا گم کنم اهداف زیبا را دلم بین امید وناامیدی می زند پرسه ... فریاد می کند, می شود خسته مرا تنها تو نگذار خداوندا........ برای مهسای عزیزم
مامان مهسا
پاسخ
فدای تو دوست عزیز
مامی سویل
1 آذر 92 20:08
چه دخمل خوشگلیه الهییییییییییییییییی
مامان مهسا
پاسخ
لطف داری دوستم
سمیرا
2 آذر 92 0:59
آخ دندونای منم درد گرفت به خدا از صحبت کردن این فرشته شیرین زبون فداش شمممممممممممم من که تو رو مامانی راش میده تو خونش
مامان مهسا
پاسخ
عزیزمی سمیرا اره میبینی بچه مهمون نوازه خاله اش
مامان الینا جونی
2 آذر 92 10:20
سلام مهسا جون خوبی شرمنده بخدا بعد یه مدتی اومدم کاری که خواستی انجام بدم نشد بازم البته دیروز تمام سعیمو کردم همین آخریا خطا میداد که اونم حتما تو همین روزا درست میشه انشاا... فقط امروز یه خورده حالم خوب نیست البته از دیروز بعداز ظهر یه خورده زیر دلم درد میکرد از دیشب لکه بینی دارم خیلی ناراحتم تو رو خدا واسم دعا کن باید امروز برم دکتر منظور خواستم خبرت کنم که واست سوال نشه کجا رفتم نیستم .. فدای دل پاکت واسم خیلی دعا کن
مامان مهسا
پاسخ
دشمنت شرمنده به خدا من خیلی شرمنده شما هستم که با این اوضاع و احوالت زحمت بهت دادم جاریم واسم درست کرددستت دردنکنه امیدوارم هیچ مشکلی پیش نیاد و حالت خوب شه
مامان الینا جونی
2 آذر 92 10:21
یادم رفت خصوصی بذارمش لطفا تاییدش نکن ممنون
مامان فهیمه
3 آذر 92 14:09
ای جانم عزیزم خیلی شیرین و خوردنی هستی خانوم ناز خیلی کاراش و حرفاش بامزه بود وای خدا شام خودش و باباش عین شام ساینا و باباشه کلی خندیدم از مشابهتشون
مامان مهسا
پاسخ
ممنون فهیمه عزیز ،جداً چه تفاهمی