نورا جون نورا جون ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

*** نورا الهۀ نور***

شمال (بندر انزلی)

1392/3/2 1:58
نویسنده : مامان مهسا
1,577 بازدید
اشتراک گذاری

دوستای خوبم سلام دلمون واستون حسابی تنگ شده بود خیلی دوست داشتم زودتر از اینا آپ بشم اما اینترنت خونه مشکل داشت ونتونستم آپ جدید بذارم، آخه ما جمعه عصر ساعت 8 پرواز داشتیم واسه بندر عباس و برگشتیم خونمون مسافرت 20روزه مابیشتر از یک هفته طول نکشید . امااین یک هفته هم واسمون عالمی داشت من که 5 سالم بود که رفته بودم شمال و میشه گفت اولین بار بود که اون طبیعت بکر و زیبای شمال رو دیدم .از سفرمون بگم اول از همه که 20 ام ساعت 8 بود که پروازمون نشست فرودگاه رشت وعمو اسماعیل (عموی علیرضا )و خانومش  اومدن استقبالمون و ما رو به منزلشون که بندر انزلی‚ بردن 2 روز اونجا بودیم و بعد از اون رفتیم خونه دایی علیرضا دایی غلام که کپورچال هستن رفتیم تقریبا 2 روز هم اونجا بودیم و دوباره من و نورا جون برگشتیم خونه عمو و 3 روز آخر رو هم خونه عمو اسماعیل بودیم و از فرصت استفاده کردیم .به همراه عمو وزن عمو رفتیم بیرون .

اول از همه که از شفارود گذشتیم و اون بیجار یا همون شالیزارهای برنج و دیدیم که فوق العاده زیبا بود بعد از اون به منطقه پره سر و ا’سالم و ساحل گیسوم رفتیم واقعا دیدن داشت روز 5 شنبه هم که دوباره از مسیر دیگرشفارود سر از ا’ردجان و و تو راه برگشت کارخانه بزرگ چوکا که نزدیک شهر پونل بود و بعد از اون هم رضوانشهر و در آخر هم انزلی هوا که نگو فوقالعاده بود ابری و گاهی اوقات هم نمی از بارون که دل و روح ادم و تازه میکرد . اما از اینا که بگذریم نورا کوچولوی ما یه کوچولو سرما خورد وبه همین دلیل نتونستیم جای دیدنی دیگر رو بریم ولی روی هم رفته خوش گذشت .

یه تعداد عکس گرفتم دوست دارم شما هم ببینید.


نمایی از دریا(طبقه پنجم خونه عمو اسماعیل)

اینجا هم خونه دایی علیرضا (دایی غلام ) که ایون و حیاط خیلی با حالی داشت.

 

اینجا هم مسیر ساحل گیسوم

(ساحل گیسوم )به شخصه عاشق این عکستم مامان من

نورا و عمو اسماعیل

مابقی رو در ادامه مطلب ببینید:

 

 

 ساحل گیسوم

فدای دندونات قشنگم که داری دست دسی میکنی.

نورا حسابی محو تماشای این گاومیش ها شده بود .

اینجا هم یکی از خیابانهای  غازیان بندر انزلی

ساحل شفارود

نورا وزن عمو اسماعیل

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آوا
2 خرداد 92 6:37
واقعا خیلی جای قشنگی هست.


اره خیلی زیبا بود جاتون سبز بود.
شقایق مامان آرشا
2 خرداد 92 16:27
ای جونم با این عکسای خوشملت


ممنون
فرناز خاله آرسن جون
2 خرداد 92 21:19
سلام حسابی خوش گذروندین اما خوب شده براتون یه کم از فضای غربت دور شدین خوشحال شدم عکسها که عالیه عکسهای نور اجونم که فوق العائه هستش خیلی ماهه خیلی جیگر فداش بشم دلم برا عکساش تنگ شده بود تا ببینم از پشت مانیتور بوس بارونش کنم
مامان ستیانفس
4 خرداد 92 11:22
خوشحالم بهتون خوش گذشته
ای کاش آستاراهم می اومدید،خیلی دوست داشتم نوراجون رو از نزدیک ببینم
کاش میدیدمشخیلی دوست دارم نوراجونم


ممنون عزیزم منم خیلی دوست داشتم که شما رو ببینم وباور کنید دائم در نظرم بودید شما بیاین بندر عباس در خدمت باشیم .