نورا جون نورا جون ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

*** نورا الهۀ نور***

کیش (دو روز اول)

1392/5/18 1:37
نویسنده : مامان مهسا
909 بازدید
اشتراک گذاری

الان که میخوام این مطالب رو بنویسم کیش هستیم و ساعت 10شبِ.

دیروز بعد از ظهر پرواز داشتیم. جاتون سبز ما به افتخار تولد نورا جون یه سفر 4 روزه اومدیم کیش و زحمت هزینه این 4 روز اقامت هتل 5 ستاره داریوش کیش،دلفینآریوم و باغ پرندگان رو عمویِ نورا آقا مهدی به عنوان هدیه تولد نورا جون زحمتش رو کشیدن، جا داره که ازشون تشکر کنیم .

نورا _عمو مهدی دستت درد نکنه .

تقریباً سه ربعی میشه که برگشتیم هتل و نورا حسابی خسته بود ، خوابید آخه طفلک از ساعت 8 صبح بیدار شد و پا به پای ما تا نیم ساعت پیش اومد .اما به محض رسیدن یه شیشه شیر و مستِ خواب شد.

امروز صبح رو فقط وقت کردیم که در مرکز تجاری کیش چرخی بزنیم که من فکر میکنم تا الان از دو مرکز خرید زیتون و پانیذ که بعد از ظهر رفتیم بهتر بود .

راستی بعد از ظهر هم واسه یک ساعتی نورا رو به ساحل هتل بردیم اما باز هم حاضر نشد که آب بازی کنه .

نورا نزدیک به یک هفته است که خیلی بد خلقی میکنه و امروز هم همچنین و همکاری نکرد که عکسهای خوبی بگیرم ببینیم فردا چی میشه با نورا خانوم . اما واستون یه چند تایی عکس از امروز بزارم که شما هم با ما در این سفر شریک و همراه باشید .

پس برییییییییییییییییییییییییم ...

کجا بابا گازش رو گرفتین ادامه مطلب رو گفتم.

 

بدو ورودمون به فرودگاه کیش این4 نفر عیناً مجسمه 2 به 2 با 2 تا چرخ دستی حمل بار ایستاده بودن بعد از چند دقیقه دورشون دنیا مسافر گرفت رفتیم عکس بگیریم برنامه آکرُباتیکشون شروع شد اما بعد از اون موفق شدیم نورا با اون مثلاً مجسمه های به رنگ سیلور عکس سیلوری بگیرهنیشخند

زمان ورود نورا به هتل(غیر قابل کنترل) واسه یه لحظه پیشمون نبود

آماده شدیم بریم رستوران واسه صرف صبحانه (با یه مَن عسل نمیشه خوردش)

دوش بعد از ساحل رفتن

بعد ازحمام

الهی مامان فدات بشه با اون راه رفتنت فندق من

این دو عکس واسه این مات شده که لنز دوربین به دلیل شرجی هوا غبار گرفته بودکلافه

این عکسها رو هم در مرکز خریدِ زیتون گرفتم

نورا در آیینه آسانسور

نورا در اتاق پرو، اینجا داشت خودش رو  میبوسید.

وبالاخره این هم نمایی از بیرون هتل

ببخشید اگر به علت حجم بالای عکسها در این پست چشمهای قشنگتون رو خسته کردم فقط دوست داشتم لحظه به لحظه امروزمون رو با ما همرا بوده باشید و بدونید که جای شما دوستان خوبم رو سبز کردیم .

آپ جدید از سفرمون رو میزارم واسه دو روز آیندهلبخندچشمکنیشخند

ولی خودمونیما تا عکسها رو ریسایز وآپلود کردم خیلی زمان برد .اوه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان آوا
18 مرداد 92 2:23
چه عموی خوبی کاشکی ما هم از این عموهای داشتیم دستش درد نکنه .باید نورا جون قدر عموشو بدنه کم از این عموها پیدا میشه


واقعاً فقط عمو جون مهدی نمونه اش نیست همه جورِ با همه فرق داره. بازم میگیم دستش درد نکنه.
اعظم
18 مرداد 92 12:41
وای عزیزم چقدر پیراهن پشت بازش بهش میاد مثل ماه شده
فکر کنم نورا جون شن بازی رو بیشتر دوست داره چون تو اون عکسهاش همش میخنده
دستت درد نکنه مهسا جون عکسایه واقعا زیبایی بود


بلهحق با شماست شن لازی رو بیشتر دوست داره ممنون عزیزم به خاطر این همه لطفی که به نورا داری عکسها هم قابل شما رو نداره
مامان فهیمه
18 مرداد 92 16:44
همیشه به سفر و گردش عزیزم,چه عکسای قشنگی,به جای من نورای خوشمزه ی نازمو کلی ببوس


ممنون عزیزم چشم حتما
دل آرام
18 مرداد 92 19:22
سلام توليد كننده انواع عروسك و اسباب بازي هستم در صورت امكان از سايت ما ديدن كنيد


مريم مامان نيكان
18 مرداد 92 20:45
عزيزم سفر بخير چه عكسهاي قشنگيخوش بگذره گلم


ممنون جاتون سبز
محدثه
20 مرداد 92 0:16
خوش باشین جیگرا


مرسییییییییی
سارا
20 مرداد 92 13:50
واقعا دلم واسه نورا تنگ شده بود
عکساشو که می بینم ذوق میکنم


مرسی خاله .
جیران بخشنده
20 مرداد 92 21:44
همیشه به گردش و مسافرت خوش بگذره بهتون


ممنون
مامان فرزانه
21 مرداد 92 16:30



سانی مامی شادیسا
22 مرداد 92 14:18
به به همیشه به گردش و شادی
باریکلا که تند تند عکس میگیری و میگذاری
به تو میگن یه مامان زرنگ


هههههههههههه عزیزمی سانی جان شادیسا رو ببوس
elina
24 مرداد 92 13:15
تا باشه از این خستگس ها مهسا جون. تو با این عکسها کلی هم روحیه دادی عزیزم .


اره واقعاً