سالگرد عقد...
الان ساعت 12 ظهرِ که این پست رو مینویسم.
2 سال پیش6 مردادماه مراسم خواستگاری و نامزدی من و علیرضا با هم در یک شب برگزار شد و تقریباً دو ماه بعد یه همچنین روزی قرار محضر واسه 1ساعت دیگه بود که من و علیرضا پیمان ازدواج رو با هم بستیم ،پیمان عشقی شیرین و زیبا که سر یک سال بعدش این سالگرد رو سه نفری با میوه عشقمون نورا برگزار کردیم امسال سال دومِ که سه نفری در کنار هم این روز عزیز رو جشن میگیریم از خدا میخوام که این عشقهای جاویدان رو (نورا و علیرضا)واسم نگه داره و حفظشون کنه و هر ثانیه برای داشتنشون شکر گذارم.
من و نورا الان 3 هفته است که جهرم هستیم کنارخانواده عزیزتر ازجانم و منتظر اومدن علیرضا هستیم که امروز از بندر عباس بیاد تا این سالروزِ شیرین رو در کنار هم باشیم و شادمانیمون رو با عزیزانم قسمت کنیم .
امروز تولد عقیل عزیزم پسر یکی یه دونه یِ، آجیم محبوبِ، که از طرف نورا اینجا تولدش رو بهش تبریک میگیم که به یادگار بمونه .عقیل جونم تولدت مبارک
زندگی یعنی همین امروز همین حالا
یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا
زندگی یعنی نگاه تو
کوک کردن قلبم با صدای تو
دادن دل به آهنگ دل پاکت
سرور و عشق در فضایی ساکت
زندگی یعنی همین دم
که عشق را از وجودم میخوانی
با من که باشی هیچی نمیخوام
دنیا رو بی تو اصلا نمیخوام
وقتی تو هستی قلبم اروم
زندگی کردن با تو آسونه
بی تو من مردم زندگی سخته
هرکی با تو باشه خوشبخته
عاشقانه دوستت دارم تا همیشه تا ابد
my flowers noora and alireza