تولد ...
این چند روز اخیر من و نورا حسابی مشغول هستیم چون الهی شکر پشت سر هم مناسبت داشتیم وسفربودیم و سرگرم هستیم و حسابی سه نفرمون خوش گذروندیم .و احساس میکنم روز به روز که میگذره وابستگیمون بهم بیشتر میشه و هیچکدوم طاقت دوری هم رو نداریم .
خدایا عزیزانم در پناه تو.
دیشب دوتا سوپرایز داشتم که حسابی غافگیر شدم :
اولاً همسر عزیزتر ازجانم با و جود اینکه کیش که رفته بودیم واسم کادو تولدم رو پیشاپیش گرفته بود(سشوار چند کاره) اما دیشب دیدم زنگ زد و گفت :هردو حاضر شید بریم بیرون ،وقتی اومد خونه دنبالمون دیدم مثل همیشه با روی خندون و آغوش باز اومد سمتم و تولد تولد واسم خوند و یه جعبه کادو رو تقدیم اینجانب کرد واسم (مسواک برقی) گرفته بود و تصمیم گرفته بود که کیک تولدم رو به سلیقه خودم بگیره . با هم رفتیم شیرینی فروشی واسه گرفتن کیک اما از اونجایی که بابا علیرضا بسیار خوش سلیقه است من انتخاب رو گذاشتم به عهده خودش و با نورا رفتن و اومدن ،دیدم یه جعبه شیرینی دیگه هم اضاف بر مازاد گرفته حدس زدم چی باید باشه آخه من اصلاً اهل شیرینی نیستم اما پای اناناس و سیب رو خیلی دوست دارم و زحمت کشیده بود واسم از اون خوشمزه ها گرفته بود.
دوم اینکه دیشب الناز جون مامان طاها دوست خوبم من رو شرمنده کرد و در وبشون واسم پیام تبریک تولد،خصوصی گذاشتن ممنون النازم به وسعت آبی دریای بیکران و قطرات ریز باران سپاسگزارم و دوستتون دارم.
کیک تولد و اون پای آناناسهای دوست داشتنی و خوردنی مورد علاقه من .
بعد.ن:من یه عذرخواهی به بهترین دوستم مامان آوای ناز از هم استانی های عزیزم و از بچه های گل شیراز بدهکارم پاک فراموش کرده بودم که اولین دوستی که کادو تولد به من هدیه کرد از طریق یه سایت زیبا ایشون بود. فراموشی من رو به بزرگواری خودتون ببخشید .
دوستان خوبم از همگی شما بابت کادوها و کامنتهای زیباتون ممنون دست گل همتون درد نکنه یه دنیا دوستتون دارم .