نهمین ماهگردت مبارک !!!
عشقم ،خانومم ، دردانه ام تولد ماهگیت مبارک البته با تاخیر.
21فرودین پایان 8 ماهگی و ورود به 9 ماهگیت بود که ما شیراز بودیم.
18 فروردین خیلی اتفاقی تصمیم گرفته شد که 2 نفری بریم شیراز واسه 4 روز اما باز رفتن واصرار بچه ها واسه موندن و 12 روز طول کشید تا اینکه دیشب ساعت 9 از شیراز پرواز داشتیم واسه بندر عباس .
عمرم خیلی بازیگوش شدی و دائم باید مواظب باشم که دست به چیزی نزنی و دور چیزی که خطر داره نری آخه الهی دورت بگردم دست به تخت یا به میز خلاصه به هر چیزی که بتونی واسه ایستادن کمک میگیری و از این طرف به اون طرف میری اما الهی بمیرم که خیلی ضعیف شدی و وزن کم کردی و اون حساسیت لعنتی واسه چند روز تموم شد اما دوباره از دیروز تا حالا شروع شده در صورتی که اصلا پمپرز هم نیستی اما باز ...
الهی قربونت برم بابا، ماما ،دا دا ، د’ د ’و به به و گ’ گ’ البته فاصله دار میگی و حسابی خنده الکی واسمون میکنی آخه تا میگم نورا خنده الکی میزنی زیر خنده قربون اون لبات برم .