نورا جون تا الان خیلی کاررو یاد گرفته لی لی حوضک ،سلام کردن ،خداحافظی کردن ، کلاغ پر،گوشی تلفن رو بر میداره صداهای عجیب غریب زیبا ازخودش در میاره به نشونه این که داره با تلفن صحبت میکنه ،تا میگم الله اکبر دست میذاره روی گوشش و اَبر میگه ،راه رفتنش و که نگو مثل فرشته ها میخنده و با ذوق و خوشحالی و خنده های بلند میاد سمت من وعلیرضا وای که چقدر خوردنی میشه اما من خودم این روزها اوضاع و احوال جسمانیم یه کم بهم ریخته است و دائم سرگیجه و حالت تهوع دارم اما با وجود نورا همه اینا به کنار وقتی یه خنده اش رو میبینم که مثل گل شکوفا میشه همه چیز رو فراموش میکنم و خدا رو هزاران بار به خاطر داشتن نورا جون شاکرم و فقط اون بهانه ای هست واسه زندگی کردن واس...