نورا جون نورا جون ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

*** نورا الهۀ نور***

عکسهای جامانده از مرداد ...

1392/6/2 0:10
نویسنده : مامان مهسا
1,151 بازدید
اشتراک گذاری

 نازترینم عاشقتم ،عاشق اون نگاه نازت ،اون صورت مثل قرص ماهت ،اون شیطتنهای بی حسابت

ادامه مطلب فراموش نشه

نورا این روزا حسابی که میگم باید فکرش وبکنید که اندازه ونهایت نداره از شیطنت و خرابکاری خانوم خانومای ما فردای تولدش زد شیشه شیرش و شکست بعد ازاونم دوروز پیش داشتم خونه رو نظافت میکردم که واسه یه لحظه از جلو چشمام دور شد و دیدم که ...

بله کاغذ دیواری جلو در ورودی رو پاره کرده و نشسته و داره میخنده  به محض اینکه گفتم چرا این کار و کردی با سرعت 200شروع به دویدن کرد ونه نه نه نه میکرد . از کابینت ها و ظرف ریختن بیرون که نگو این نمونه اش روزی 100بار

ومن هم طبق معمول تو خونه نقش کزت رو دارم با وسواس زیاد و کنار اومدن با این مسائل مشغول جمع و جور کردن میبینید تورو خدا .

اینم از اتاقش که چند روز پیش تصمیم گرفتم دیگه هرچی بریز و بپاش میکنه چشمامو ببندم و نبینم تا خانومی راحت باشه و هرکار و هر بریز و بپاشی که دلش خواست انجام بده چکار کنم دیگه راهی ندارم آخه با کلمه نکن و دست نرن خیلی مخالفه و فوراً جیغ میکشه

اینجا هم که به محض اینکه آماده میشه واسه بیرون  پشت در  و پشت سر هم در  در  در  میکنه و کفشهای من و برمیداره به نشونه اینکه بپوش بریم.

و علاقه بسیار شدید نورا به کارتون آنشرلی وآهنگ آخر این برنامه

به این بازی خیلی علاقه داره توپ رو برمیداره و میگه دووووو ،وقتی توپ ها رو از توی سوراخ رد کرد میگه گُل و بلند میشه راه میره و پشت سر هم میگه دوووو ،گُل

اینجا هم که داره از میز میره بالا دیروز هم رفت نشست روی میزو دست میزد اما فرصت نشد عکس بگیرم.

اینجا هم داره میرقصه فدای اون رقصیدنت مادر

میگم چشمات و ریز کن موش بشو فوراً صورت شو فیفی میکنه ، الهی قربووووووووووووووووونت برم

الهی بمیرم تازه از حمام اومده بیرون دست کرده توگوشش داره میخاره.

این هم یه نمونه دالی بازیهای نورا

روزی 50 دفعه هم از بوفه راست میشه بالا

الهی فدات شم ،کاسه چُمِ قربان که اینقدر ناز خوابیدی شکلات عسلی من

 به قول خودش دنبال دووووووووو (توپشِ)اما حواسش بهtv

تو فکر اینم که آنشرلی آخرش چی میشه...

نورا اینجا تازه از خواب بیدار شده اما دل از این پتو نمیکّنه انگشتش و میینید داره پتوش رولمس میکنه تازگیها هم دائم با خودش هر جا میبره اونم میکشونه میبره خیلی بهش وابسته است.

ممنون که همراهی کردید

 بعد نوشت: دیشب وقتی داشتم این عکسها رو میذاشتم تو وب نورا خانومی خواب بود، آخرای کار من بیدار شد چراغ خاموش بود ، وقتی بلند شدم چراغ رو روشن کردم دیدم ای داد وبیداد ببینید

 قوطی شیرش رو وارونه کرده بود روی روفرشی و دست مالی میکرد .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مریم مامان نیکان
2 شهریور 92 8:12
وای عکسهای جا مانده چقدر دل ما رو برد دوست داشتم اونجا بودم و این جیگمل خانم رو غرق بوس میکردم با اون کارهای شیرینش فداش بششششم


ممنون خاله ،خدا نکنه نیکان جون رو ببوس
مامان ارمیتا
2 شهریور 92 10:17
وای وای چه دخمل ناز نازیه شیطونی....قشنگم
خاله زوزی
2 شهریور 92 19:22
عزیزم ببخش یادم رفت اسممو بنویسم تو کامنت قبلی


نه خواهش میکنم
مامان فهيمه
2 شهریور 92 20:04
عزيزم نورا جون چقد شيطون شدى خانوم گل،معلومه خيلى اين كفشتو دوست دارى كه تو خونه هم پاته،آخه ساينا هم عين اينو تابستون گذشته داشت،اينقد دوسش داشت كه همش تو خونه پاش بود


شیطون گفتی و بس بلا شده آره با اینکه تازه راه افتاده ولی خیلی دوست داره کفش و دمپایی بپوشه
الهام مامان محیا
2 شهریور 92 20:19
ای جونم وای که چقدر کارمون رفته رفته سخت میشه
راستی شیر خشک بهش میدی؟؟چرا اون وقت؟؟
عکسهات خیلی قشنگ بود دست مامان مها درد نکنه


آره اصلا شیر نداشتم تا 40 روزگیش قطره قطره خورد اما از گرسنگی خیلی بی تابی میکرد مجبور شدیم شیر خشک بهش بدیم اره خیلی شیطون شده گوششم که هروقت میخواستم ببرمش سوراخ کنم یه جورایی برنامه تغییر میکرد.خواهش میکنم .
فرناز خاله آرسن جون
2 شهریور 92 21:42
من یکی که از دیدن عکسهای نورا جونم سیر نمیشم عاشقشم جیگره خودمه منتظرم بیایین تبریز من نورام رو ببینم اون بلوز چارخونه با اون شلوارش منو کشته لباسهاش مثل همیشه عالیا آخه مامان نورا جون خوش سلیقه هست


انشاله من که خودم خیلی دوست دارم بیام تبریز فقط زمانی که مجرد بودم اونم شب بود از کمربندی تبریز رد شدیم میخواستیم بریم ترکیه شما هم بیاین بندر عباس خوشحال میشیم، بابت اون همه لطف که به ما داری ممنون خوش سلیقگی از خودتِ عزیزم
مامان ستیانفس
4 شهریور 92 0:19
مهساجون از دوروز پیش که این دوتاپست جدید رو گذاشتی ده دفعه نظر گذاشتم ولی میبینم که هیچکدومش نرسیده،از دست این وایمکس مبین نت دیگه کلافه شدم
ماشالله نورای خوشگلم مثل همیشه ناز و تودل برو و شیرینه


بازم مرسی دوست خوبم نه بابا این چه حرفیه مهم اینه که میای و به ما سر میزنی و به یادمونی
مامان نیروانا
4 شهریور 92 8:25
فدای شیطونیاش عسله به خدا.
عزیزم تا میتونی محیط خونه رو براش امن کن و راحتش بذار.
اون الان باید همه چیز رو تجربه کنه ولی در کمال امنیت.
خیلی ببوسش


چشم فریبا جون حتما ممنونم که من رو راهنمایی میکنی دوست خوبم.
شما هم نیروانای ناز من رو ببوس
مامان ثنا
4 شهریور 92 18:13
عزیز خاله چه شیطون شده. ولی حتما مهسا جان یه روزدلت برای این شیطنت ها تنگ میشه. یه بوس سفت از طرف من از لپاش ببر. راستی بهم نگفتی کجایی هستید؟


آره گل گفتی همینطوره به خدا چشم حتماً، من خودم استان فارسی هستم بابای نورا اصالتاً بندر انزلی ،اما بندر عباس زندگی میکنیم
مامان رهاجون
5 شهریور 92 10:12
سلام/چه دختر خوشگل ونازی دارید/عزیزم قربونت برم با اون چشمای نازت/ پیش ماهم بیا


ممنون خاله جونی ،خدا نکنه چشم حتما میایم
مامان آوا
5 شهریور 92 17:42
ای جیگر اینم که عاشق پتوشه اوای منم همین طور ول نمیکنه این پتوشو.خاله تو تاریکی چکار میکنی


اره تا پتوش نباشه نمیخوابه دختر دادشمم همینطوره
مامان آوا
5 شهریور 92 17:46
حالا کجاشو دیدی بزار بزرگتر شه دیگه زندگی نداری همه جا سرک میکشه و تو این سرک کشیدناش همه اسباب بازی هاشو با خودش میبره تازه الان روز خوشیت


قربون زبونت خواهر راست میگی هروز که میگذره بلاتر میشه به خدا
مامان آوا
5 شهریور 92 17:48
دستش درد نکنه ولی یه مونسی برای مامانا هستن دخملا خدا نگه دار همشون باشه


اره همینطوره اینقدر دلم میخواد زود حرف بیاد و با ناز وغمزه با من حرف بزنه کشته اون روزم