خونه ی عزیزم ...
ما جمعه شب از جهرم برگشتیم بندر عباس بعد از این 3 هفته ای که جهرم بودم باوجود اینکه وقتی جهرم میرم استراحت کامل دارم وهیچ کاری انجام نمیدم البته اینو نزارید به حساب تن پروری اینقدر ماشاله اونجا بچه ها عده اشون زیاد و زرنگ هستن که دیگه نوبت به من نمیرسه اما حسابی دلم واسه خونه تنگ شده بود و اینو بگم که هیج جا خونه خودت نمیشه حتی نورا هم دلتنگ خونه شده بود آخه وقتی اومدیم چنان واضح نشون داد که خدا میدونه دور تا دور خونه رو چرخید و به من و علیرضا نگاه میکرد و یه لبخند ملیح میزد و باباییی و مامی میگفت ،و بعد ازچند دقیقه با چنان ذوقی پرید داخل استخر توپش که نگو . این 3 هفته نورا اونجا نه اینکه دور و برش شلوغ بود خیلی چیزا رو یاد گرفت آخه ...
نویسنده :
مامان مهسا
12:56