نورا جون نورا جون ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

*** نورا الهۀ نور***

تقدیم به نورایِ خاله (پیشاپیش تولدت مبارک)

نورایِ نازِمن این متنِ زیبا رو از طرف خاله محبوب که دل نوشته ای از خودش هست رو به شما تقدیم کرد واسه تولدت،اینجا به یادگار ثبت میکنم . ای بهترین و عزیزترین آغازگر خوبیها نورا جان : گلِ یک دونه یِ گلدونِ بلورِ زندگی به چه مانند کنم  ،  نام زیبای تو را به چه مانند کنم ، چهره ی زیبای تو را به چه مانند کنم ، کمان ابروی تو را به چه مانند کنم  ، دو چشم شهلای تو را به چه مانند کنم ، رنگ چشمان تو را به چه مانند کنم ، حلقه ی گیسوی تو را به چه مانند کنم ، گونه ی زیبای تو را به چه مانند کنم ، سرخی لبهای تو را به چه مانند کنم ، گرمیِ دستان تو را به چه مانند کنم ...
10 مرداد 1392

اولین جمعۀ زیبای مرداد ...

الان 3 شبِ که نورا خانمی خیلی بیقراری میکنه و هر از 2 ساعت بیدار و نق نق میکنه اما دیشب خیلی بد بود نزدیکِ ساعت 2 بودکه نورا خوابید البته بعد از حسابی گریه کردن به محض اینکه چراغ خاموش میکردیم صدای گریه اش بلندتر میشد و نگاه به تختش میکردو تازگیها هم یاد گرفته هرچی رو میخواد به اون اشاره و اِیه اِیه  میکنه و به زور اون رو میخواد و بالاخره هم میگیره .وامان از دستش و بد اخلاقی های خانم اول از همه که اصلاً نمیزاره گل سر واسش به موهاش بزارم دوم اینکه نمیزاره کفش یا دمپایی پاش کنم سوم اینکه خانوم خانوما اصلاًغذا نمیخوره و این موضوع باعث نگرانیِ من شده . من یه تعداد عروسک از زمان مجردیم که برمیگرده به 12 سالِ پیش ، اونها رو نگه داشتم ...
4 مرداد 1392

نورا در چند روز گذشته ...

خانمی ما در این چند روز گذشته که میشه گفت 10 روز ،یا بهترِ بگم از زمانی که از جهرم برگشتیم تغییرات زیادی داشته و شیطنت وبازیگوشیهای بی اندازه . هرچی بگم کم گفتم . یه چیز جدید هم یاد گرفته انگشتش رو میزنه به  کف دست دیگه و میگه جیزه جیزه البته من میگم تیکه تیکه نورا به جاش این و میگه . میره تو اتاق و داد و فریاد و با زبونش صداهای عجیب ،قریب در میاره که من و بکشونه تو اتاق نه اینکه من بهش  اجازه نمیدم توی اتاق خواب ِ ما بره ،آخه همه چی رو میریزه به هم اما وقتی میرم میزنه زیر خنده و آغوشش رو باز میکنه و میپره تو بغلم .بلای ناز مامانی.راه رفتنشم خیلی پیشرفت داشته کمتر تعادلش رو از دست میده و راحت دور تا دور خونه رو میچرخه و ذوق...
1 مرداد 1392

مادرانه ...

وقتی مادر میشی - عاشق میشی وقتی مادر میشی - بهترینها رو میخوای واسه فرزندت وقتی مادر میشی - میخوای بهشت رو  بزاری زیر پا و قدمهای ناز فرزندت تا قشنگی های زندگی رو احساس کنه و ببینه . وقتی مادر میشی - نمی خوای ،راضی نمیشی که دغدغه های زندگی رو تجربه کنه . وقتی مادر میشی - خودت رو همراه وهم قدم راهش میکنی تا به نوعی با کودکی خودت زندگی کنی . وقتی مادر میشی - کودکانه های فرزندت رو حس میکنی  و  عاشق  و دلباخته ناز و عشوه اش میشی . وقتی مادر میشی - دیگه متعلق به اونی و دیگه مال خودت نیستی چون از وجودت ِ . وقتی مادر میشی - یکی رو داری ازبهشت خدایی که گلخانه دلت از عطر...
31 تير 1392

** آب بازی **

این روزها بندر عباس هوا خیلی گرمه البته اگر بری بیرون از خونه گرما و شرجی هوا رو احساس میکنی چون تو خونه با اسپیلت حس قطب شمال     رو داری گاهی اوقات من واسه چند ساعت اسپیلت رو خاموش میکنم چون واقعا سردم میشه      ولی من خودم به شخصه از بچگی بندر عباس رو دوست داشتم  و دارم، عاشق اون لحظه ایم که وقتی در خونه رو باز میکنی اون بوی شرجی رو استشمام میکنی .خوب بگذریم اما این روزها نورا خانومی به همراهیِ، بابا جونش تا چشم من و دور میبینن  از فرصت استفاده میکنن و میرن داخل حمام و به قول خودشون آب بادی ، آب بادی راه میندازن، منم که   ، ببینید .... خانومی از حمام اوم...
29 تير 1392

روزهایمان به روایت تصویر...

زندگی من تو بهترینی ،لایق بهترین هایی ،عمر و زندگیم رو به پات میریزم بهترین زیبایم دیروز بعد از حمام این عکس رو ازت گرفتم عاشق این عکستم فدای اون موهات بشم که وقتی خشک میکنم اینقدر زیبا و خوش حالت میشن خیلی دلم میخواست عکس از راه رفتنش بگیرم اما اینقدر ماشاله اش باشه سریع راه میره که فرصت عکس گرفتن و ازم گرفته بود اما دیروز موفق شدم عکس راه رفتنش رو بگیرم اول این عکسها رو میزارم الهی مامان قربون اون قدمهای کوچولوت بره الههههههههههههههههههی قربوووووووووووووووونت برم این عکسها رو بابایی در مسیر رفت به جهرم گرفت اینجا هم که نورا خانومی تا مامان جون...
26 تير 1392

تشکر

سلام دوستای خوبم ما دیشب از جهرم برگشتیم رفتنمون خیلی اتفاقی بود و دو هفته ای طول کشید . این پست رو برای تشکر از همگی شما که در این مدت به ما سر زدید و با نظرات خوبتون من و خوشحال کردید نوشتم ممنون از این همه لطفی که به من و نورا دارید . ...
22 تير 1392

مسابقه نی نی شکمو

دوستان گلم نورا جون در مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده است برای رأی دادن به کوچولوی ما کد 190 را به شماره 20008080200 پیامک بزنید .از همگی شما سپاسگذارم.   چیه نگاه داره خوب دمپختک میخورم دیگه!خومشز ه اس منتظر رأیتونم دوست جونیا با هر شماره موبایل فقط یک بار امکان پذیر میباشد.   بعد نوشت :دختر نازم ما تمام سعی و تلاش خودمون رو کردیم واسه برنده شدن اما بالاخره بعد از یک ماه ونیم واعلام نتایج در روز عید فطر شما نفر77 ام با 192 رأی به نشونه اینکه برنده نشدیم. اما مهم این بود که در این مسابقه شرکت کنیم و دوستان خوبی پیدا کردیم. ...
6 تير 1392

این حوالی ما !

نورا جون تا الان خیلی کاررو یاد گرفته لی لی حوضک ،سلام کردن ،خداحافظی کردن ، کلاغ پر،گوشی تلفن رو بر میداره صداهای عجیب غریب زیبا ازخودش در میاره به نشونه این که داره با تلفن صحبت میکنه ،تا میگم الله اکبر دست میذاره روی گوشش و اَبر میگه ،راه رفتنش و که نگو مثل فرشته ها میخنده و با ذوق و خوشحالی و خنده های بلند میاد سمت من وعلیرضا وای که چقدر خوردنی میشه اما من خودم این روزها اوضاع و احوال جسمانیم یه کم بهم ریخته است و دائم سرگیجه و حالت تهوع دارم اما با وجود نورا همه اینا به کنار وقتی یه خنده اش رو میبینم که مثل گل شکوفا میشه همه چیز رو فراموش میکنم و خدا رو هزاران بار به خاطر داشتن نورا جون شاکرم و فقط اون بهانه ای هست واسه زندگی کردن واس...
2 تير 1392