نورا جون نورا جون ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

*** نورا الهۀ نور***

گوش برای گوشوار...

♥خبر خبر♥ نورا بعد از یک هفته که سرما خورده با خوردن داروهای قبلی اصلاً وضعیتش بهتر نشده بود که امروز قبل از ظهر بردیمش دکتر . وقتی رفتم  داخل اتاق دکتر دیدم که گل گوشهای خوشکلی گذاشته یه لحظه با مشورت علیرضا تصمیم گرفتیم که گوش نورا رو سوراخ کنیم و این کار و هم کردیم . خانوم گل ما در 1سال و 12 روزگیش گوشش رو سوراخ کردیم . اینجا هم قبل از رفتن به دکتر دوربین یادم رفته بود ببرم البته قصدم نداشتیم که گوشش رو سوراخ کنیم یهو تصمیم گرفتیم . این چند تا عکس رو وقتی برگشتیم خونه گرفتم. ...
2 شهريور 1392

عکسهای جامانده از مرداد ...

 نازترینم عاشقتم ،عاشق اون نگاه نازت ،اون صورت مثل قرص ماهت ،اون شیطتنهای بی حسابت ادامه مطلب فراموش نشه نورا این روزا حسابی که میگم باید فکرش وبکنید که اندازه ونهایت نداره از شیطنت و خرابکاری خانوم خانومای ما فردای تولدش زد شیشه شیرش و شکست بعد ازاونم دوروز پیش داشتم خونه رو نظافت میکردم که واسه یه لحظه از جلو چشمام دور شد و دیدم که ... بله کاغذ دیواری جلو در ورودی رو پاره کرده و نشسته و داره میخنده  به محض اینکه گفتم چرا این کار و کردی با سرعت 200شروع به دویدن کرد ونه نه نه نه میکرد . از کابینت ها و ظرف ریختن بیرون که نگو این نمونه اش روزی 100بار ...
2 شهريور 1392

کلیپ برای دخترم نورا

به یاد ماه محرم که نورا جون به جای هم زدن شله زرد نذری بادومها رو هم میزد . وزمانی که تازه شروع به سر و صداهای ناز کرده بود.     با این اوضاع و احوال چند روزه که نورا سرما خورده خیلی انجام این کار واسم مشکل بود چون دائم درگیر نورا هستم اما دیشب بالاخره تونستم که این کلیپ ها رو با یه کوچولو کنجکاوی و راهنمایی دوستان خوبم  بزارم در وب نورا جون اگر کیفیت پایینِ به بزرگواری خودتون ببخشید. ...
29 مرداد 1392

ابتکار مادرانه ...

چند روز پیش داشتم یه سایت رو مرور میکردم و دنبال این بودم که چطور میشه کودکان رو به خوردن غذا علاقه مند کرد که به این مطلب برخوردم . که به نظرم بسیار جالب و جذاب اومد و تصمیم گرفتم اینجا پست کنم که شما دوستان عزیز هم ببینید و بهره ببرید. یه مادر مالزیایی واسه علاقه مند کردن کودکان خود به خوردن غذا و سبزیجات این ابتکار بسیار جالب و جذاب و دوست داشتنی رو به کار گرفته بود و اسم بشقابها رو گذاشته بود بشقابهای خوشمزه . عکس این بشقابهای خوشمزه رو میزارم ادامه مطلب و اگر مایلید ببینید.   بشقابهای خوشمزه و دیدنی و خوردنی ...
25 مرداد 1392

تولد یک سالگی

من و علیرضا از چند ماه پیش تصمیم گرفتیم که واسه تولد نورا کیک تولدش با عکس نازگلمون باشه  و امشب واقعاً از این شب رویایی بسیار راضی بودیم وخیلی بهمون خوش گذشت  به قول عزیزی گرفتن این اینطور مراسم های خاص واسه بچه ها بسیار مشکله و سعی خودت رو میکنی که به بهترین نحو برگزار بشه که خوشبختانه واسه ما رضایت بخش بود. امروز صبح نورا رو بردیم و واکسن 12 ماهگی رو هم به سلامتی پشت سر گذاشت و ماشااله به جونش  وضعیت چکابش عالی بود . وزن :10 کیلو 900 گرم                             &...
22 مرداد 1392

برای نورا...

سال گذشته امروز شیرین ترین و قشنگترین روز زندگیم واسم رقم خورد منتظر بودم که هرچه زودتر من رو به اطاق عمل ببرند که بالاخره ساعت 10 دقیقه به 5تو فرشته آسمونی به دنیا اومدی و هنوز صدای جیغ گریه ای که کردی توی گوشمِ  . نورایی من با تولدت ،من هم متولد شدم با تو که روز به روز رشد میکنی و بزرگ میشی دارم بزرگ میشم و رشد میکنم وزندگی میکنم ودر مکتب عشق و صفا و سادگی و معصومیتت دارم درس میخونم. از خداوند میخوام که همیشه حافظ گلِ نازم باش و ازش سپاسگذار و شاکرم . در این دو سطر زندگی رو واسه اینکه وقتی بزرگ شدی و نوشته ها مو خوندی خلاصه میکنم : زندگی را از طبیعت بیاموز : چون بید متواضع باش،چون سرو راست قامت،مثل صنوبر صبور،مثل بلوط مق...
21 مرداد 1392

کیش (دو روز دوم)

خوب دوستهای خوبم بهتون  قول دادم که ادامه سفرمون رو هم شما رو با خومون همراه کنم  ما امروز عصر ساعت 5 پرواز داشیم و برگشتیم بندر عباس الان هم باز مثل دو شب پیش که پست قبلی رو واستون گذاشتم نورا جونم ،عمر مامان خوابه با این وجود که این 4 روز فوق العاده بهمون خوش گذشت اما دیشب آخر این سفر به دلیل یه اتفاق بد که واسه نورا افتاد و خدا خیلی به من و علیرضا رحم کرد. کاممون تلخ تلخ شد . عزیزدل مامان دیروز بعداز ظهر ساعت 3 از طرف هتل ما رو به پارک دلفیناریوم بردن و برنامه تا ساعت 10ادامه داشت و خیلی خیلی خوش گذشت دوست داشتم این پست رو به با عنوان بعد از ظهرطلایی پارک دلفین واستون آپ کنم اما به دلیل این اتفاق نشد بگذریم نورا در این فاصله م...
20 مرداد 1392

کیش (دو روز اول)

الان که میخوام این مطالب رو بنویسم کیش هستیم و ساعت 10شبِ. دیروز بعد از ظهر پرواز داشتیم. جاتون سبز ما به افتخار تولد نورا جون یه سفر 4 روزه اومدیم کیش و زحمت هزینه این 4 روز اقامت هتل 5 ستاره داریوش کیش،دلفینآریوم و باغ پرندگان رو عمویِ نورا آقا مهدی به عنوان هدیه تولد نورا جون زحمتش رو کشیدن، جا داره که ازشون تشکر کنیم . نورا _عمو مهدی دستت درد نکنه . تقریباً سه ربعی میشه که برگشتیم هتل و نورا حسابی خسته بود ، خوابید آخه طفلک از ساعت 8 صبح بیدار شد و پا به پای ما تا نیم ساعت پیش اومد .اما به محض رسیدن یه شیشه شیر و مستِ خواب شد. امروز صبح رو فقط وقت کردیم که در مرکز تجاری کیش چرخی بزنیم که من فکر میکنم تا الا...
18 مرداد 1392

*عید سعید فطر *

               عید رمضان آمد        و       ماه رمضان رفت             صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت مژده دهید عاشقان عید وصال آمده عاشقان پیشاپیش عیدتان مبارک ...
16 مرداد 1392

روزهای پایانی12ماهگی نورا جون ...

-آخر هفته خوبی رو پشت سر گذاشتیم دور تدارکات تولد نورا جون بودیم و یه سر هم بازار رفتیم وچرخی خوردیم وخرید جزیی کردیم و جالب تر از همه اینکه  دیشب یه سر رفتیم ساحل البته واسه چند دقیقه دریا حسابی موج میزد و بسیار زیبا بود همین که از ماشین پیاده شدیم به ثانیه نکشید ، چنان موجی روی سر من ونورا و بابا خراب شد که نگو خیس وتِلیس شدیم، حسابی خندیدیم ، برگشتیم داخل ماشین و حرکت کردیم به سمت منزل اما حیف که دوربین همراهم نبود که از اون موجهای زیبا عکس بگیرم . اما از نورا خانمی که حسابی بلا شده پتوش رو برمیداره و چنان اون رو به سر و صورتش میکشه که نگو .میگم بگو نازی میگه نانی و دائم داتیی داتیی میکنه یعنی دالی و به محض گذاشتن آهنگ از سر...
12 مرداد 1392